بریده‌هایی از کتاب داستان‌های استارتاپی

«با داستان شروع کن». من متوجه شده‌ام که شایع‌ترین دلیل گیر کردن مردم در «مرحله ایده» این است که به درستی ایده‌شان را تعریف نکرده‌اند و دیدی از چگونگی عملکرد راهکارشان ندارند. حس می‌کنم وقتی از من می‌پرسند اولین قدم برای راه‌اندازی ایده‌شان چه باید باشد، انتظار دارند که به آن‌ها بگویم یک طراح وب پیدا کنید، برای شرکتتان اسم انتخاب کنید یا روی دستمال کاغذی چگونگی عملکرد محصولتان را بکشید. خیر! به نظر من، هیچ‌کدام این موارد بهترین راه برای شروع کردن نیست. کارتان را با تعریف داستانی از چگونگی عملکرد محصولتان شروع کنید.

هر شرکتی، مشکلی را حل می‌کند؛ این همان چیزی است که مشتریان بابتش هزینه پرداخت می‌کنند. آمازون مشکل سوار ماشین شدن و رانندگی برای خرید از فروشگاه را برطرف می‌کند، گوگل مشکل سازمان‌دهی اطلاعات جهان را حل می‌کند، و تامز مشکل کفش نداشتن کودکان را سامان می‌دهد. شما قصد دارید چه مشکلی را حل کنید؟ توصیه من به شما ساده است: مشکلی واقعی را پیدا کنید که اگر حل شود، حداکثر سودآوری و تأثیرگذاری را ایجاد خواهد کرد. اگر بر آنچه اهمیت دارد تمرکز کنید، کسب‌وکاری عالی به وجود خواهید آورد؛ تغییر ایجاد خواهید کرد و در طول مسیر به افراد و فرصت‌های شگفت انگیزی مواجه خواهید شد.

اگر بیش از حد از ایده‌تان محافظت می‌کنید و می‌ترسید که مبادا کسی آن را «بدزدد» و بهتر از شما عملی‌اش کند، پس شاید اصلاً مناسب‌ترین فرد برای ساختن این کسب‌وکار نیستید.

با آن که هم‌سویی ارزش‌ها، آرزوها و بلندپروازی‌ها حیاتی است، اما این‌ها برای پیوند شرکای شرکت نوپا کافی نیست. قرار است (و امیدواریم) شما و هم-بنیان‌گذارانتان رابطه بلندمدتی داشته باشید؛ وعده‌های غذایی، اتاق هتل، فضای اداری کم و خلاصه همه‌چیز را با با یکدیگر سهیم باشید. باید قبل از ورود به این رابطه ازدواج‌گونه وقت بگذارید و تا آنجا که ممکن است از یکدیگر شناخت پیدا کنید.

رابطهٔ آدم با سایر هم-بنیان‌گذارانش در شرکت نوپا، بسیار شبیه به رابطه‌تان با همسر و شریک زندگی است.

دفعه بعدی که در مورد قرار گذاشتن در کافی‌شاپ و صحبت در مورد ایده‌تان با یکی از دوستان یا همکارانتان مردد بودید، به این مسئله توجه کنید: چقدر احتمال دارد فردی که کنارتان نشسته است و ایده‌تان را می‌شنود، به اندازه شما برای اجرای آن خوب باشد، و تخصص و انگیزه شما را برای تبدیل آن ایده به کسب‌وکار به روشی کاملاً بهتر از شما داشته باشد؟ اگر فکر می‌کنید احتمالش زیاد است، پس شما فرد مناسبی برای راه‌اندازی آن کسب و کار نیستید. مزایای ارزیابی ایده‌تان در ملأ عام به مراتب بیشتر از خطرات آن است. به خاطر داشته باشید ایده‌ها ارزان هستند. راحت در موردشان صحبت کنید. اگر ایدهٔ مناسب و تجربه مناسب برای تبدیل آن به کسب‌وکار را داشته باشید، کسی نمی‌تواند مانع شما شود.

شرکت‌های نوپا بسیار شبیه نوزادان هستند؛ به محض تولد یک بچه، دیوانه‌وار عاشقش می‌شوید؛ طبیعتاً مراقبش هستید؛ در خانه از او نگهداری می‌کنید تا مطمئن باشید با هیچ نیروی خارجی در تماس نخواهد بود؛ اما در نهایت، باید بچه‌تان را بیرون ببرید تا با سایر بچه‌ها، افراد و تجربه‌ها تعامل داشته باشد. این تعاملات است که سیستم ایمنی بچه را شکل می‌دهد و او را قوی‌تر می‌کند. ایده‌ها هم مشابه همین مسئله هستند؛ با این تفاوت که آن‌ها را نخست لازم نیست در خانه نگه دارید. همین که متوجه شدید ایده‌تان چیست، یافتن افرادی درون شبکه ارتباطی مجرب و متخصص، ایده شما را قوی‌تر خواهد کرد. به راحتی، بدون ترس از عواقب قانونی با این افراد در مورد ایده‌تان صحبت کنید. هر چه بیشتر ایده‌تان را مطرح کنید، و در معرض افرادی که با شما تفاوت دارند قرار دهید، ایده‌تان قوی‌تر شده و سریع‌تر متوجه این نکته می‌شوید که آیا این ایده ارزش پیگیری را دارد یا نه؟

اگر مشغول صرف زمان زیادی برای حفاظت از ایده شرکت نوپای شما هستید، از شما می‌خواهم از خودتان بپرسید «آیا من برای عملی کردن موفقیت‌آمیز ایده‌ام، کارآفرین مناسبی هستم؟». ایده‌ها ارزان هستند. همه ما یک نفر را می‌شناسیم که ادعا می‌کند پیش‌تر ایده محصولی را که در حال حاضر توسط فرد دیگری در حال تولید است، داشته است. ایده برای کسی که در عملی کردنش موفق نباشد، چقدر ارزش دارد؟ هیچ. حتی عالی‌ترین ایده‌ها هم بدون اجرای عالی، بی‌ارزش است.

او پرسید آیا قبل از ارائه کردن ایده‌اش که بعدها تبدیل به سیتیزین‌وستور شد، باید از مردم بخواهد تا قرارداد عدم افشا (اِن دی‌ای) امضا کنند؟ من به تونی گفتم تا به حال هزاران اِن دی‌ای را امضا کرده‌ام و از اینکه این کار را برای او بکنم، خرسند خواهم بود. امام با گذشت زمان، رفته رفته متوجه شدم که آن دی‌ای‌ها به شکل مضحکانه‌ای، احمقانه‌اند.

درست مثل یک ازدواج، وقتی رابطه شما با شریک تجاری‌تان بد است، همه چیز وحشتناک و اگر رابطه خوبی داشته باشید، همه چیز بی‌نظیر خواهد بود.

آیا می‌توانی حقیقت را به این فرد بگویی و با او مکالمه سختی داشته باشی؟

آیا مجموعه مهارت‌های این فرد مکمل تو است؟

آیا اخلاق و شیوه کاری این فرد مشابه من است؟

آیا این فرد در همان مرحله‌ای از زندگی است که من هم هستم؟

آیا از وقت گذراندن با این آدم لذت می‌برم؟