بریدههایی از کتاب نفوس مرده
۳٫۵
(۱۴)
تازمانیکه هریک از ما احساس نکند که آنگونه که در هنگام شورش ملتها هرکسی سلاح بهدست میگیرد، او هم باید بر ضد پلیدیها قیام کند، تمامی این کارها بینتیجه خواهد بود.
ایران
اگر امروز به جوانِ آتشیمزاجی تصویرِ ایامِ پیریاش را نشان دهید از ترس و وحشت بهیکباره از جا میجهد. آری، هنگامی که از سالهای پُرطراوت جوانی به آستانهٔ کهولتِ خشن و تلخ و ناگوار گام مینهید از همهٔ مزایا و صفات انسانی برای ایام پیری و شیخوختِ خویش توشه بردارید و هرگز آن را در نیمهٔ راه رها نکنید، چون دیگر آن دوران و آن عواطف باز نمیگردد و هرگز دوباره بهچنگ نمیآید.
ایران
چیچیکوف نیز به همین ترتیب به تمام جزئیات آن شب توجه میکرد: آن اتاق محبوب که مبلهای مجللی نداشت، آثار خُلقِ خوش که در چهرهٔ میزبان عاقل منعکس بود، حتی عکس پردهها... چپقِ سَر کهربایی که به دست پلاتونوف داده شد، ستون دودی که او به پوزهٔ پهنِ «یارب» رها میساخت، قُرقُر و عطسهٔ «یارب» و خندهٔ بانوی زیبا که با سخنان: «بس است دیگر، آزارش نکن.» قطع میشد و نور نشاطانگیز شمعها و محرابِ کنج اتاق، درِ شیشهای، شبِ بهاری که آرنج خود را بر تارَک درختان تکیه داده و از آن سوی پنجره به ایشان مینگریست، ستارگانی که چون گَردِ نقره بر سینهٔ آسمان پاشیده شده، بلبلانی که از پناهگاه خود در تودرتوی شاخسارها نغمهسرایی میکردند و خلاصه تمام این خاطرات در یاد چیچیکوف نقش میبست.
ایران
برای هر فرد پارهای از سخنان است که از سخنان دیگر در نظرش گرامیتر و دلنشینتر است. اغلب بهطور غیرمنتظره در گوشهای متروک، فراموششده و دورافتاده، در کنج خلوت و آسوده، با مردی مصادف میشوی که سخنان آتشین او تو را وامیدارد به فراموش ساختن خود و فراموش کردن راه و سختی اقامتگاه شبانه و بیهودگی هیاهو و غوغای معاصر و دورویی، دروغ، مکر و نیرنگِ حقهبازان و نیرنگِ زنانِ مردمفریب. شبی که اینچنین سپری شود در لوح خاطر نقش میبندد و تصویر حقیقی آن از حاضرین در مجلس، محل نشیمنِ هریک و آنچه در دست او باشد و تمام اوضاع و احوالِ مکان، از دیوارها و گوشهها و جزئیات دیگر، در زاویهٔ فکر پیوسته باقی میماند.
ایران
تنها در آسمانِ فرازِ سرِ تو با ابرهای سبکسِیرِ خویش و قرص ماهتاب که اشعهٔ آن از میان ابرها میگذرد ساکن و بیحرکت بهنظر میرسد و در آن ترس و وحشتی پنهان است.
ایران
شش سال تمام این بنا در دست ساختمان بود، اما عاقبت معلوم نشد به سبب عدم تناسب آب و هوا یا به واسطهٔ نامرغوبی مصالح دیوارهای آن از پی بالاتر نیامد، ولی در این میان برای هریک از اعضای کمیسیون خانهٔ زیبایی به سبک عمارات غیردولتی در دیگر نقاط شهر ساخته شد. ظاهراً در این نقاط زمین بکرتر و برای ساختمان بهتر و مناسبتر از محلی بود که میخواستند در آنجا عمارت دولتی را بنا کنند.
ایران
این گنبد بیکران چهقدر تاریک و ظلمانی است. آسمان بلند و کرانهٔ آن دور است. چنین بهنظر میرسد که در ژرفنای این گنبد، که حتی توسَنِ وَهْم را هم یارای وصول به آن نیست، سکوتِ عجیب و نمایانی هویداست...
ایران
سرنوشت آن نویسندهٔ گستاخ که صحنههای زندگانی را هر لحظه چون طوماری در مقابل دیدگان خلق میگسترد و وقوع حوادث وحشتناک را خبر میدهد و از جزئیات هولانگیزی که زندگانی ما را در تاروپودِ لجنزارِ خود پیچیده است پرده برمیدارد و اعماق و زوایای تاریک اخلاق و ویژگیهای هَیاکلِ سرد و عادی و گوناگونی که کرهٔ زمین را پُر کردهاند آشکار میسازد اما در این میان راه پُرمشقت و خطرناک نجات را مینمایاند و با نیشِ گستاخِ خامهٔ توانای خویش بیرحمانه معایب زندگی اجتماعی را روشن میسازد و در برابر چشم تمامی افراد ملت برجسته تصویر میکند، چنان نیست.
ایران
هر ملت نیروهای عظیمی را در بطن خود به ودیعت دارد و از استعداد روحی و نیروی اخلاق برخوردار است. هر ملت صاحبِ ویژگیهای درخشانی است و از مواهب الهی نصیبی دارد و به وسیلهٔ کلمات مخصوصی که اشیا را با آن مینامد، از سایر ملل مشخص و متمایز میشود و در کلمات قسمتی از مشخصات اخلاقی را که خاصِ اوست منعکس میسازد...
ایران
حجم
۵۲۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۶۷ صفحه
حجم
۵۲۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۶۷ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد