خانه تکانیِ بهار، خانه تکانیِ دل هاست.
هر چه در خورِِ شماست،
در خودِ شماست.
خانه تکانیِ بهار،
آب و جارو کردنِ بود و نبودهاست.
S
بیا
که از همهی دشت ها، سوال کنیم:
-کدام قُلّه، چُنین سرفراز و پا برجاست؟ "
اگرچه باغچهها را، کسی لگد کردهست؛
ولی، بهار –
فقط در تصّرفِ گل هاست!
سهیل محمودی
S
این دلهای خاک گرفته، تشنه تر از لبهایند:
اَلَم یَانِ لِلَّذینَ امَنُوا اَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الحَقِّ؟!...
آیا هنوز، وقت آن نرسیده است،
که مومنان، دل هاشان – در هوای یاد خدا، و آن حقیقتها که فرو باریده است – بلرزد و، بریزد؟!...
یاش
در بهار
تکراری هم اگر هست
تکرارِ جوانیست!
~sahar~
به نام خدای زمین و زمان
خداوند بخشندهی مهربان
خدای زمستان، خدای بهار
خدای دگرگونیِ روزگار
خداوندِ توفان، خداوندِ رعد
خداوندِ اکنون، خداوندِ بعد...
~sahar~
روز هجران و، شبِ فُرقَتِ یار
آخر شد.
زدم این فال و، گذشت اختر و،
کار آخر شد.
شُکرِ ایزد! که به اقبالِ کُلَه گوشهی گل
نَخوتِ بادِ دِی و، شوکتِ خار
آخر شد.
~sahar~
هر گُلی، یک قاصدکِ بهاریست؛
و هر شهیدی، یک قیامتِ برخاسته.
با یک گُل، هم، همه میتوانند خبردار شوند که بهار است؛
و با یک شهید، هم،
همه میتوانند بفهمند که خُدا هست.
دلتنگِ ماه
خانه تکانیِ بهار، خانه تکانیِ دل هاست.
هر چه در خورِِ شماست،
در خودِ شماست.
خانه تکانیِ بهار،
آب و جارو کردنِ بود و نبودهاست.
~sahar~
گر بهارِ عمر باشد، باز بر تختِ چمن –
چترِ گُل بر سَر کشی ای مُرغِ خوشخوان،
غم مخور!
در بیابان گر، به شوقِ کعبه، خواهی زد قدم
سرزنشها چون کند خارِ مُغیلان
غم مخور!
گر چه، منزل بس خطرناک است و،
مقصد: ناپدید –
هیچ راهی نیست، کان را نیست پایان؛
غم مخور!
~sahar~
عشق
از کسی اجازه نمیگیرد!
پریا رحمانی