امیرمبارزالدین را در غزلیاتش «محتسب» مینامید و از جور و ستمش مینالید و در باره سختگیریهای ریاکارانه مبارزالدین در جلوگیری از بادهخواری و ساز و آواز غزلیات شیوایی میسرود از قبیل:
بود آیا که در میکدهها بگشایند
گره از کار فرو بسته ما بگشایند
اگر از بهر دل زاهد خودبین
mehregan
نظامالدین که پیشوا و مقتدای مردم اصفهان بود، وقتی یقین کرد جاسوسهای شاهسلطان عاقبت به محل اختفای شیخ پی خواهند برد، خود پیشدستی کرده نزد شاهسلطان رفت و اطلاع داد که شیخ در خانه او پنهان شده است! شاهسلطان فورا جمعی را مأمور دستگیری «ولینعمت» خود ساخت
mehregan
روز دوم ورودش بهشیراز بود که حکم کرد تمام میخانههای شیراز را ویران سازند و خمهای شراب را شکسته رودی از شراب در کوچهها بهراه اندازند.
در جلوگیری از شرابخواری بهحدی افراط میکرد که در میان مردم معروف به «محتسب» شده بود.
mehregan
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آب ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آنشب قدر که این تازه براتام دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبری است کز آن «شاخهنبات» ام دادند
Alaghe Band