بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ما که کاری نمی کنیم! | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ما که کاری نمی کنیم!

بریده‌هایی از کتاب ما که کاری نمی کنیم!

انتشارات:انتشارات آرنا
امتیاز:
۴.۲از ۹۰ رأی
۴٫۲
(۹۰)
من سنگینم از سنگینی کلمات شما!
♡sheyda♡
آن باران می‌بارید و من از پشت پنجره قطره ها را می‌شمردم و آن ها یکی یکی در زمین فرو میرفتند و هیچ میشدند...من هم هیچ میشدم...
☃︎𝒮𝒜ℋ𝒜𝒯☃︎
باد که می وزد عطر خوشی از گیسوان مادرم فضا را پر میکند...
آسمان دار
ما درافکارمان حبس شده ایم، مثل ماهی کوچک دراقیانوسی بزرگ...
hadis m
من هر شب برایت دعا میکنم... من هر روز به تو فکر میکنم... من هر روز با تو سخن میگویم، حتی اگر تو هیچ هم ندانی!...
𝑁𝑎𝑧𝑎𝑛𝑖𝑛
هی رفیق جان!... دلم برای صدایت تنگ شده است...اما تو چیزی نگو!...
الانتا"
مهم نیست آنچنان هم مهم نیست، اگر برایمان دست نزنند... تو در سکوت بیشتر شنیده خواهی شد...
hassan fatemi
من از اینکه خانم جان زنها را مسئول سربه راه کردن مردها میداند متنفرم، از اینکه یک عمر دخترهایش را طوری بزرگ کرد که به گمان خودش پسرها مرتکب خطا نشوند بدم می آید، آخر اهالی محل حوصلهٔ تربیت کردن پسرها را نداشتند و به نظر در تنگنا قرار دادن دخترانشان راحت تر و بی دردسرتر بود...
هدیهٔ دریا
هر چه میگذرد ساکت ترمیشویم، بیا ببین... هر چه میگذریم شرورترمیشوند، بیا ببین...
ستاره شرقی
شما با آدم های خوب زندگیتان خوب باشید...
parisa
ما باید بتوانیم شبی قبل از تابیدن ماه، خانه هایمان را روشن کنیم...
mah.gh
شاید باید گاهی تمام افکار درون سرمان را بیرون بریزیم!
Friba
آنچنان هم مهم نیست، اگر برایمان دست نزنند... تو در سکوت بیشتر شنیده خواهی شد...
هدیهٔ دریا
نمیفهمم مقیاس بزرگ شدن چیست و چگونه است! من فقط میدانم که تنها ترس هایم بزرگ شده اند... آدمی کوچک با ترس های بزرگ در دنیایی کوچک!...و این جملهٔ قشنگیست برای شروع داستانی ترسناک در جهانی خنده دار!
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
تنها عروسک ها میدانستند دوست داشتن آدم ها چه قدر تصنعی ست! من این را از نگاهشان فهمیده ام...ببین! انگار خشکشان زده باشد...
hassan fatemi
مادربزرگ گفت: چرا تو همیشه غمگینی؟ گفتم: چون دنیا غمگین است... گفت: سیاه میبینی... گفتم: هرگز نخواسته ام... گفت: تو هر آنچه را درک نمیکنی به سیاهی، به زشتی، به کثیفی، به غم، به حماقت، به پلیدی نسبت میدهی و این مشکل توست... تو نمیتوانی دنیا را زیبا ببینی، تو هرگز دنیا را زیبا ندیده ای چون ندانم هایت و نپرسیده هایت خیلی بیشتر از تحمل و درکت شده اند، وقتی نمیدانی، نمی‌فهمی و آنگاه تمام خشم خود را با نفرت به دنیا ابراز میکنی... گفتم: بعضی چیزها را نمیتوان پرسید! بعضی چیزها را هرچه قدر هم بخواهی نمیتوانی قبول کنی!... گفت: زمان بسیاری از چیزها را آشکار میکند، تو رشد خواهی کرد و توخواهی فهمید... تو خوشحال خواهی شد... تو خواهی خندید...
آلما
ما برای آزار دادن یکدیگر به این دنیا نیامده ایم... باید برویم، باید خیلی راحت برویم!...
mah.gh
این افکاری که ما را حبس کرده اند، دنیایمان را سیاه کرده اند...
لام . میم
دنیا هر چه زور زد نتوانست به او بفهماند که باید بی خیال باشد... باز هم چایش سرد شد...
نقطه ویرگول
حتی آن جناب خان! او هنوز هم دارد این شهر را خراب میکند... او به فجیع ترین شکل ممکن، خوب بلد است تمام شهر را از پا دربیاورد...
tak_shakh

حجم

۴۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۴۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
رایگان