بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ما که کاری نمی کنیم! | صفحه ۳۱ | طاقچه
کتاب ما که کاری نمی کنیم! اثر سیده مریم  خامسی

بریده‌هایی از کتاب ما که کاری نمی کنیم!

انتشارات:انتشارات آرنا
امتیاز:
۴.۲از ۸۹ رأی
۴٫۲
(۸۹)
دنیا هر چه زور زد نتوانست به او بفهماند که باید بی خیال باشد... باز هم چایش سرد شد...
Zahrra.nz
دنیا هر چه زور زد نتوانست به او بفهماند که باید بی خیال باشد... باز هم چایش سرد شد...
کاربر ۳۵۴۰۰۳۱
همه چیز تمام میشود... و ما آنقدر بلند میخندیم که فرشتهٔ کوچک به نشانهٔ تسلیم دست هایش را بالا میبرد و ماشه ای شلیک میشود در مغز ما!...
کاربر ۳۵۴۰۰۳۱
شاید باید گاهی تمام افکار درون سرمان را بیرون بریزیم! باید تمام درونیاتمان را بالا بیاوریم... تا خالی شویم، خالی و سبک... آنقدر که بتوانیم ساعت ها بخندیم...
Jaber_313
میگویند مرده ها دستشان از دنیا کوتاه است اما من حالا میدانم لبخندم تنها چیزیست که او در این دنیا جا گذاشته است...
Sadaf
هر کجا خسته شدی، کفش هایت را به پا کن!
Sadaf
آنچنان هم مهم نیست، اگر برایمان دست نزنند... تو در سکوت بیشتر شنیده خواهی شد...
Sadaf
حقیقت این است که حقیقت تمام آن چیزی نیست که ما می بینیم و میپنداریم...
Sadaf
ما پیرهای اخمویی شده ایم که در نگاهمان سالهای حسرت خوابیده...
Sadaf
آدم باید لحظه ای را انتخاب کند و قلبش را خالی کند تا با چیزهای دلخواهش پر شود...
Sadaf
هی رفیق جان!... دلم برای صدایت تنگ شده است...اما تو چیزی نگو!... شک میکنند به عقل هایمان، اگر هنوز هم بگوییم و بخندیم...
Sadaf
ما درافکارمان حبس شده ایم، مثل ماهی کوچک دراقیانوسی بزرگ...
Sadaf
در چشم هایمان رازهایی ست مگو!
Sadaf
ما برای آزار دادن یکدیگر به این دنیا نیامده ایم...
Sadaf
ما برای آزار دادن یکدیگر به این دنیا نیامده ایم... باید برویم، باید خیلی راحت برویم!... حتی میشود بخندیم...آنقدربلند که مادربزرگ بپرسد: امروزآفتاب از کدام طرف درآمده؟! اگرمیدانستیم، وای اگرمیفهمیدیم!...شاید همه چیزجوردیگری میشد... دیگر چیزی گوشهٔ ذهنمان باقی نمانده است! ما فقط میدانیم هرگزهمدیگررا اینگونه نخواسته ایم!...
moonlight
چیزی کم است!... بله! باید لبخند هم بزنم...
reyhan
کمی لبخند بزن، اشکالی ندارد اگر طنین خنده ات تمام گورستان را پر کند...
reyhan
آدمی هر کجا که رود خودش را به همراه دارد...
reyhan
تنها عروسک ها میدانستند دوست داشتن آدم ها چه قدر تصنعی ست! من این را از نگاهشان فهمیده ام...ببین! انگار خشکشان زده باشد...
reyhan
من میدانم، من میفهمم که برای ماه تابیدن در آسمان دلپذیرتر از افتادن در حوض کوچک خانهٔ ماست... اما من هر شب ماه را در مشتم میگیرم و یکشنبه ها کمی نورانی تر کف دستم میتابد...حتی اگر تو هیچ هم ندانی!...
reyhan

حجم

۴۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۴۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
رایگان