بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ما که کاری نمی کنیم! | صفحه ۱۵ | طاقچه
کتاب ما که کاری نمی کنیم! اثر سیده مریم  خامسی

بریده‌هایی از کتاب ما که کاری نمی کنیم!

انتشارات:انتشارات آرنا
امتیاز:
۴.۲از ۹۰ رأی
۴٫۲
(۹۰)
ما درافکارمان حبس شده ایم، مثل ماهی کوچک دراقیانوسی بزرگ...
ققنوس
درچشم هایمان رازهایی ست که شب ها جایی به خواب نمیدهند و مادربزرگ هنوزهم به خاطر شب بیداری هایمان متاسف است!...
ققنوس
دست روی دست گذاشته ایم، بیا ببین... چشم روی هم گذاشته ایم، بیا ببین... هر چه میگذرد ساکت ترمیشویم، بیا ببین... هر چه میگذریم شرورترمیشوند، بیا ببین...
جو مارچ
بخندیم...آنقدربلند که مادربزرگ بپرسد: امروزآفتاب از کدام طرف درآمده؟!
𝖠𝗋𝗍𝗁𝗎𝗋 ༒︎
او همیشه کاری میکرد که باید میکرد و من مدتها او را نمی‌فهمیدم!
💎selena💎
عصرها دلم غروب میکند خورشید هم که نیست خنده هایم افول میکنند کمی آرام تر...خاطره ای باز دارد عبور میکند! آه خسته میشوم، اشک میشوم، دارم غروب میکنم! با کس نگفته ام سخن رازهایم مرموزتر از غروب میشود حافظ هم جواب مرا نمیدهد فالهایم سفید و پوچ میشود...
💎selena💎
عطر دلپذیری دارد هوایی که در آن ماه و ستاره ها میچرخند و شهابی که به گمانم همان برق نگاه توست!
💎selena💎
من هرگز شما را دوست نداشته ام اما طبق عادت مثل احمق ها خندیدم!...
لیمو
من از اینکه خانم جان زنها را مسئول سربه راه کردن مردها میداند متنفرم، از اینکه یک عمر دخترهایش را طوری بزرگ کرد که به گمان خودش پسرها مرتکب خطا نشوند بدم می آید، آخر اهالی محل حوصلهٔ تربیت کردن پسرها را نداشتند و به نظر در تنگنا قرار دادن دخترانشان راحت تر و بی دردسرتر بود...
khazar
من سقوط را حس کرده ام، بی آنکه بر فراز آسمان رسیده باشم...
sabashahi
شاید بیشتراز اینکه ماهی ها باید در دریا باشند حق آدم ها باشد که در دریا ریخته شوند!.
آرمی ای که اکسوال هم بود 😐💔
آنچنان هم مهم نیست، اگر برایمان دست نزنند... تو در سکوت بیشتر شنیده خواهی شد...
کتابخور!
من سنگینم از سنگینی کلمات شما! و این ضعف آشکار من است... اما من خودم هستم... و تو هرگز نخواهی فهمید... و تو هرگز نخواهی فهمید... و من هرگز از یاد نمیبرم... و من باز لبخند میزنم...
کتابخور!
این من هستم وشما نمیدانم آیا خودتان هستید؟
کتابخور!
و من لبخند میزنم... و تو هرگز نخواهی فهمید این صورتک خندان شب ها چه خواب هایی میبیند!
کتابخور!
هر که از حیاط ما انار دزدید اتفاقا شب ها کابوس قشنگی هم دید!
groad
و تو با ترحم نگاهم میکنی و میگویی خودت باش! در حالی که جفتمان میدانیم تو چه میخواهی... این مردمی که نمیخواهند خودت باشی و تو را مینگرند و میگویند: این آدم چه قدر غمگین است! و شما به من میگویید خودت باش... در حالیکه همه میدانیم منظورمان از این حرف ها کشک است...
groad
ما که نخواستیم بیشتر ازحقمان
sokoot
چه مرگمان شده؟ زودتر بیا بگو...
melina
هی رفیق جان!... دلم برای صدایت تنگ شده است...اما تو چیزی نگو!... شک میکنند به عقل هایمان، اگر هنوز هم بگوییم و بخندیم...
melina

حجم

۴۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

حجم

۴۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۰ صفحه

قیمت:
رایگان