بریدههایی از کتاب نردبان شکسته
۴٫۰
(۷۸)
این تحقیق اولین تحقیقی بود که نشان میداد حسِ برتربودن از نظر موقعیتْ این احساس را در وجودمان تقویت میکند که ما واقعیت را میبینیم و مخالفانمان فریب خورده و اغفال شدهاند. این تحقیق از این ایده پشتیبانی میکند که هرچه بالا و پایینِ نردبانِ موقعیت از هم دورتر شوند، شکافِ بیشتری در سیاستمان به وجود میآید. این دقیقاً همان اتفاقیست که در طول چند دههٔ اخیر رخ داده است.
نفیسه
اگر بهخصوص در میان قدرتمندانی که احساس ثروتمندبودن میکنند، چنین تفاوتهایی در برداشت و دریافت باشد، آنگاه با پیامدهای نگرانکنندهای چون تداومِ رشدِ نابرابری مواجه خواهیم شد. وقتی اقلیتِ برترْ فاصلهٔ بیشتر و بیشتری از طبقهٔ کارگرِ کفِ اجتماع میگیرد، میتوانیم منتظر تغییر در آرای سیاسیشان باشیم. اقلیتِ برترْ منافع شخصیشان را با اصول بنیادین و ذاتی اشتباه میگیرند و مخالفانشان را خوار میشمرند. اگر آنها مخالفانِ سیاسیِ خود را ناکارآمد، غیرمنطقی یا بیاخلاق بدانند، انگیزهای برای سازش یا توافق نخواهند داشت.
نفیسه
جرج کارلین در توضیح این پدیده میگوید: «تابهحال متوجه شدهاید هر کس آهستهتر از شما رانندگی میکند احمق است و هر کس سریعتر از شما میراند دیوانه؟» این میل طبیعی برای باور به اینکه «ماییم که دنیا را دقیق میبینیم و هر کس نظر متفاوتی دارد احمق است» باعث تشدید تعارضات میشود.
نفیسه
اقتصاددانان در طول چند دهه استدلال کردهاند تصمیماتِ سیاسیِ منطقی (منطقی ازنظر منافعِ شخصیِ تنگنظرانه) به میزان پول شما بستگی دارد. وقتی نوبت به مسائلی چون زیرساختهای مشترک مثل جادهها و دفاع نظامی میرسد، همه به یک اندازه سود میبرند. اما برنامههای چتر حمایتی بیش از ثروتمندان بهنفع فقرا هستند، بنابراین هرچه درآمدتان بیشتر باشد، پشتیبانی از مالیاتهای کمتر و کاهش توزیع مجددِ ثروت منطقیتر به نظر میرسد. هرچه درآمدتان کمتر باشد، برای حمایت از مالیاتهای بیشتر و توزیع مجددِ ثروت انگیزهٔ بیشتری خواهید داشت.
نفیسه
در دنیای واقعی، اقتصادهای بازار در میانهٔ این دو حدِ افراطی قرار دارند. هر کشورِ سرمایهداری دارای شکلی از مقررات دولتی، شکلی از مالیاتبندی و شکلی از چتر حمایتی برای محافظت از طبقاتِ پایین است. مباحثات اقتصادی میان لیبرالها و محافظهکاران درنهایت نوک سوزن را اندکی بیشتر به یک جهت یا جهت مخالف سوق میدهد. هدف سیاستهای محافظهکارانه تشویق بازار آزاد است، درحالیکه سیاستهای لیبرال بهدنبال وضع مالیاتِ بیشتر برای پشتیبانی از زیرساختهای مشترک و برنامههای چتر حمایتیاند.
نفیسه
هر اقتصاد سرمایهداریای در دنیا سطحی از رقابت بازار آزاد را تجربه میکند و همچنین دارای سطحی از مقررات بازار و مالیاتبندیست. هر دوْ حلقههای یک زنجیرند و هیچ اندیشمندِ صادقی در احزابِ راست و چپ باور ندارد که بتوانید یکی را بهطور کامل حذف کنید. نرخ مالیاتِ نزدیک به ۱۰۰ درصد انگیزه و نوآوری را کاملاً نابود میکند. فروپاشیِ سیستمهای کمونیستی در قرن بیستم درمجموع گواهی بر این ادعا دانسته میشود که سطح فوقالعاده بالا و افراطگونهٔ مقررات دولتی و مالیاتبندی نمیتواند با اقتصاد بازار آزاد رقابت کند. در آنسوی طیف، بازاری که کاملاً بدون نظارت و مقررات باشد بهسرعت به شکلگیریِ انحصارگراییای منجر خواهد شد که با هدف اصلیِ رقابتِ بازار در تضاد است. فقدان مالیات هم کهنگیِ جادهها و زیرساختها و همچنین زوالِ تجهیزات نظامی را در پی خواهد داشت.
نفیسه
هرچه ثروتمندتر باشید، احتمال اینکه خود را جمهوریخواه بخوانید و به جمهوریخواهان رأی دهید، بیشتر است. هرچه فقیرتر باشید، احتمال آنکه خودتان را دموکرات بخوانید و به دموکراتها رأی دهید بیشتر است.
نفیسه
«فقرای کشور بهنفع ثروتمندان کشور برندهٔ انتخابات را مشخص میکنند»، این توسل به احساسات را بهطور کامل توضیح داد:
کارل راو، مشاور ارشد بوش در جلسهٔ مطبوعاتیِ روز دوشنبه به خبرنگاران گفت: «حزب جمهوریخواه یعنی حزب اَبَرثروتمندانِ صنعتی، سرمایهگذارانِ شرکتی، دلالانِ قدرت و نخبگانِ پولکی میل دارند از فقرای روستانشینِ کمسواد، کارگرانِ یقهآبیِ بدبخت در مرکز امریکا و اقلیتهای محرومِ خداترسی که به جرج دبلیو بوش رأی دادند تا دوباره به کاخ سفید برگردد تشکر کنند. شما با فروتنی سلامت و رفاه خود را قربانی کردید و علیه منافع اقتصادیتان رأی دادید. از این بابت خاضعانه از شما سپاسگزاریم.» راو افزود: «شما فراتر از وظیفهٔ میهنی ـ یا دراینمورد بهتر است بگویم عقل سلیم ـ عمل کردید.»
مشکل این است که کل این گزارش دروغ است. نهتنها دروغ، بلکه کاملاً وارونه است.
نفیسه
محافظهکارانی که ثروت کمتری دارند به رهبرانی رأی میدهند که مالیات را عمدتاً بهنفع ثروتمندان کاهش میدهند، درحالیکه همزمان مزایای دولتیای را هم که به فقرا کمک میکند کاهش میدهند. همانطور که توماس فرانک در کتاب پرفروش خود کانزاس مشکلش چیست؟ برشمرده است، یکی از توضیحاتی که میتوان برای این تناقضات آورد این است که شمار اندکی از نخبگانِ ثروتمند در حزب جمهوریخواه، با جلبتوجه امریکاییهای طبقهٔ متوسط به دغدغههایی همچون «خدا و اسلحه»، آنها را فریب دادهاند تا به سیاستهایی رأی دهند که ثروتمندان از آن سود میبرند. براساس این نظریه، این مشکلات فرهنگی چنان خشمی ایجاد میکنند که مردم حاضر میشوند به سیاستهای اقتصادیای رأی دهند که به ضررشان است.
نفیسه
همانطور که بسیاری از نویسندگان استدلال کردهاند، به نظر میرسد مردم برعکس منافع شخصیشان رأی میدهند.
نفیسه
گاهی دربارهٔ یک مشکل براساس اصول خودمان میاندیشیم و به نتیجهای ایدئولوژیک میرسیم. گاهی هم سرنخهای موقعیتی خاص را دنبال و ایدئولوژیِ متناسب با آن لحظه را پیدا میکنیم. اگر دربارهٔ باورهای شخصیمان تأمل کنیم، خواهیم دید که صحبتکردن دربارهٔ تفاوتِ بین این دو رویکرد تقریباً غیرممکن است.
نفیسه
اگر حق با جاست باشد که مردم در واکنش به تهدیدِ نظم اجتماعی، ایدئولوژیهای محافظهکارانه اتخاذ میکنند، بنابراین باید ارتباط مشخصی میان تهدیدها و حمایت از ایدههای محافظهکارانه وجود داشته باشد.
نفیسه
اصول ما در بهترین حالت صرفاً منابعی اطلاعاتیاند که باورهای سیاسیمان را در هر لحظه شکل میدهند.
نفیسه
این سوگرایی بهسمت حال و بیزاریِ بیمارگونه از قیدوبند، در طول سالها، بارها مرا به دردسر انداخته.
مرال
بنابراین روی صندلی مینشینیم؛ درحالیکه بر زمان ترک مبدأ، زمان رسیدن به مقصد و اینکه چه زمانی میتوانیم از وسایل الکترونیکیمان استفاده کنیم، کنترلی نداریم. منتظر میمانیم؛ بدون اطمینان به اینکه چه کسانی در پرواز همراه ما هستند، شرایط پرواز چیست یا اینکه دستهٔ صندلی برای چهکسیست. در تمام مدت، فانیبودنمان به ما یادآوری میشود. کدام تجربه وجودیتر از این است؟
knowrun
علم جدید و درحالتوسعهٔ نابرابری درحالحاضر به میزان زیادی بر این موضوع تأکید کرده که چرا طبیعتِ انسان تااینحد با نردبانِ موقعیت درهمتنیده است. این طبیعتِ انسانیست، و نه نظریهٔ اقتصادی، که جتهای خصوصیِ ثروتمندان را به زبالهدانیهای افرادِ بیبضاعت و باقیِ ما در میان آنها پیوند میزند. این طبیعتِ انسانیست که افراد مرفه را ـ همانها که ساعت رولکس را ارزشمند میدانند ـ به دانشآموزانِ کلاسچهارمیای پیوند میزند که توی صف ناهار ایستادهاند؛ درحالیکه هیچ پولی توی جیبشان نیست. برای موجوداتی مثل ما کامیابی در میان نابرابری درنهایت بهمعنای تغییر شکل نردبان است. تا آن زمان، درکِ علومرفتاریِ نابرابری میتواند به ما کمک کند با فضیلتِ بیشتری در این جهانِ عمودی زندگی کنیم.
حامد دهنوی
اگر خودتان را در پلههای پایینیِ نردبانِ موقعیت میبینید، بهاحتمال زیاد در سالهای آینده از افسردگی، اضطراب و درد مزمن رنج خواهید برد. هرچه پلهای که انتخاب میکنید پایینتر باشد، احتمال اینکه تصمیماتِ بد بگیرید و عملکردتان در کار ضعیف باشد، بالاتر است. هرچه پلهای که انتخاب میکنید پایینتر باشد، احتمال اینکه نظریات فراطبیعی و نظریهٔ توطئه را بپذیرید، بالاتر خواهد بود. هرچه پلهای که انتخاب میکنید پایینتر باشد، بیشتر مستعد مشکلات وزنی، ابتلا به دیابت و ناراحتی قلبی خواهید بود. هرچه پلهای که انتخاب میکنید پایینتر باشد، سالهای باقیمانده از عمرتان کمتر خواهد بود.
نفیسه
تلاش آگاهانه برای درنظرگرفتنِ مواردی که واقعاً مهماند باعث میشود الگوی پیشفرض (ناخودآگاه نگاهکردن به دیگران برای سنجش میزان ارزشِ خودمان) را متوقف کنیم.
Mohammad Ali Zareian
روانشناسی به اسم کریستال هال از یک غذاخوری در مرکز شهر نیوجرسی بازدید کرد و با افرادی که وعدههای غذاییشان را آنجا میخوردند صحبت کرد. او از گروهی از شرکتکنندگان خواست چند دقیقه در مورد تجربهای که باعث شده بود احساس موفقیت و افتخار کنند حرف بزنند. و از گروه کنترل خواست کارهای روزمرهشان را توصیف کنند. سپس فرصتی در اختیار هر دو گروه قرار داد تا فرمهای ثبتنام در مزایای رفاهِ اجتماعی برای افراد واجدِ شرایط را پر کنند. مشکل مداوم در ارائهٔ منافع برای فقرا این است که بسیاری از آنها در برنامههایی که به آنها کمک میکنند، ثبتنام نمیکنند، چون این روند خیلی سخت یا گیجکننده به نظر میرسد. ممکن است بدانند این کار برای منافع بلندمدت آنها خوب است، اما خستهتر از آناند که اقدامی در این زمینه انجام دهند: این نمونهٔ دیگریست از تفکر کوتاهمدت و تغذیهٔ فقر از خودِ فقرا. این تحقیق نشان داد صحبتکردن بهمدت پنج دقیقه دررابطهبا تجربهای قدرتمند، تمایل به ثبتنام در برنامههای مزایا را به میزان قابلتوجهی افزایش میدهد.
Mohammad Ali Zareian
مشکل مداوم در ارائهٔ منافع برای فقرا این است که بسیاری از آنها در برنامههایی که به آنها کمک میکنند، ثبتنام نمیکنند، چون این روند خیلی سخت یا گیجکننده به نظر میرسد. ممکن است بدانند این کار برای منافع بلندمدت آنها خوب است، اما خستهتر از آناند که اقدامی در این زمینه انجام دهند: این نمونهٔ دیگریست از تفکر کوتاهمدت و تغذیهٔ فقر از خودِ فقرا.
Mohammad Ali Zareian
حجم
۵۹۱٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۵۹۱٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان