بریدههایی از کتاب نردبان شکسته
۴٫۰
(۷۶)
رابرت فرانکِ اقتصاددان از شبیهسازیهای رایانهای برای بررسی نقش توانایی، تلاش و شانس در رسیدن به موفقیت استفاده کرده است. شبیهسازی رایانه با این فرض آغاز میشود که توانایی و تلاش در کنار هم ۹۸ درصد از نتایج را توضیح میدهند و احتمال فقط ۲ درصد را توضیح میدهد. در این فرضیات، بیشترِ برندگانِ این شبیهسازی، همانطور که انتظار دارید، از امتیازات توانایی و تلاش بالایی برخوردارند. اما وقتی بازارِ شبیهسازی رقابتیتر میشود، امری متناقض اتفاق میافتد: در بالاترین سطح رقابت، همه از توانایی و تلاش بسیار بالایی برخوردارند. در این سطح عالی، آنچه افرادِ بسیار موفق را از دیگران که نسبتاً موفقاند متمایز میکند، شانس است.
نفیسه
افرادی که درآمد بالاتری دارند درصدِ کمتری از درآمدشان را به امور خیریه اختصاص میدهند و این اختلاف در ایالتهایی که نابرابریِ درآمدیِ بالاتری دارند، بیشتر میشود.
نفیسه
هرچه نابرابری در ایالت فرد بیشتر باشد، مردم بیشتر بهدنبال نمایش ثروت خود با جواهرات، ماشین و لباسهای چشمگیرند. بااینحال بسیاری از تحقیقات نشان دادهاند هزینهکردن برای کالاهای لوکس باعث افزایش رفاه نمیشود. از نظر فرد ثروتمند، بالاتررفتن سطح نابرابریْ یعنی سرعتبخشیدن به تردمیل مقایسهٔ اجتماعی؛ مقایسهای که در آن باید برای ماندن در جایگاه خودتان سریعتر بدوید.
سطوح بالاترِ نابرابری از طریق دیگری نیز به نبودِ تواضع در افرادِ موفق منجر میشود.
نفیسه
راه دیگر برای مدیریت اثرات نابرابری، تغییر آن زمینههاست. بنابراین علاوهبر تغییر مقایسههایتان میتوانید موقعیتهایتان را عاقلانه انتخاب کنید.
نفیسه
گزینهٔ دیگر این است که مقایسههایتان را از افراد دیگر به گذشتهٔ خودتان هدایت کنید. اگر در طول زندگی بر چالشهای مهمی غلبه کردهاید، پس مقایسهٔ خودِ کنونیتان با خودِ سابقتان مزیتهای مقایسهٔ روبه بالا و پایین را بهطور همزمان دارد. هم مزایای مقایسهٔ روبهپایین را به دست میآورید
نفیسه
اگر شما کسی هستید که نیازهای اساسیِ خود را برآورده کرده یا از نیازهای اولیهاش فراتر رفته اما هنوز هم احساس میکنید داشتههایتان بهاندازهٔ کافی نیست، مقایسهٔ روبهپایین ممکن است تنظیماتتان را در راستای سلامتی متعادل کند.
نفیسه
به تعادلرسیدن در مقایسهْ نیازمندِ روشنبودنِ اهداف است.
نفیسه
مقایسههای روبهپایین صرفاً منشأ حس لذت از بدبختیِ دیگران و غرورِ بیشتر نیستند، بلکه ممکن است منبع رضایت و سپاسگزاری باشند. نکتهٔ مهم این است که آگاه باشید در شرایط مختلف یا درنتیجهٔ تغییر غیرمنتظره در ثروت، شما هم ممکن است کمتر خوشاقبال باشید.
هم در مقایسههای روبهپایین و هم در مقایسههای روبهبالا، بدهبستان وجود دارد. خطر مقایسهٔ روبهپایینْ رضایت از خود است: وقتی نسبتبه شخصِ دیگری احساس بهتری میکنید، بیشتر وسوسه میشوید تلاش کمتری در زندگیتان داشته باشید. درمقابل، مقایسههای روبهبالا ممکن است برای ما الهامبخش باشند که بیشتر کار کنیم و به موفقیت بیشتری برسیم، اما فقط اگر باور داشته باشیم اهدافمان واقعبینانهاند و انگیزهای منطقی به ما میدهند. مقایسهٔ خودمان با آلبرت اینشتینها و مایکل جردنهای جهان فقط باعث میشود احساس بدبختی و بیانگیزگی کنیم.
نفیسه
مقایسههای روبهبالا باعث احساس فقر بیشتر، استعداد کمتر و نیازمندیِ بیشتر میشوند. بنابراین اگر هدف شما مدیریت آن احساسات و خواستههاست، درعوض توجهتان را به مقایسهٔ روبهپایین هدایت کنید
نفیسه
خیلیها، با وجود داشتنِ درآمدِ خوب، همیشه فقط تا زمانی میتوانند زندگیشان را اداره کنند که حقوق ماه بعدشان واریز شود. مقایسهٔ اجتماعیِ روبهبالا فشاری مداوم است که ما را بهسمت مرزهای حداکثریِ آن چیزی میکشاند که در توان مالیمان است.
درواقع، میتوانیم کنترل بیشتری بر نحوهٔ مقایسهمان داشته باشیم. مقایسهٔ کنترلشده یعنی اول یاد بگیریم چه موقع در چنگال چنین اجباری هستیم و دوم عاقلانه انتخاب کنیم چه نوع مقایسهای واقعاً مرتبط به ما و مفید است. درواقع ایدهمان این نیست که از مقایسه دست برداریم؛ ایدهمان این است که عاقلانهتر مقایسه کنیم.
نفیسه
استانداردی برای آنچه «بهاندازهٔ کافی خوب» محسوب میشود، وجود ندارد. ما بهطور ناخودآگاه داشتههایمان را با داراییِ اشخاص دیگر مثل دوستان، همسایگان یا آن زوجِ جوانِ خوشتیپ در مجله مقایسه میکنیم و فقط از این نتیجه آگاهیم که مغزمان بیصدا محاسبه کرده است: در مقایسه با آن، این کافی نیست.
نفیسه
وقتی فعالیت چنان عادی شود که دیگر نیازی به توجه نداشته باشیم، آگاهیمان را نسبتبه آنچه انجام میدهیم یا احساس میکنیم، از دست میدهیم. اما معنایش این نیست که نمیتوانیم با هدایت داوطلبانهٔ توجهمان به سمتش از آن آگاه شویم. مثل تنفس، وقتیکه به آن توجه میکنیم، اغلب میتوانیم بر آنچه انجام میدهیم کمی کنترل داشته باشیم.
یکی از نشانههای اینکه شما درگیر مقایسهٔ اجتماعیِ ناخودآگاه هستید این اضطرابِ مبهم است که آنچه داریدْ بهاندازهٔ کافی خوب نیست.
نفیسه
راهکارهایی که میتوانند کیفیت زندگی افراد را بهصورت فوریتری بهبود ببخشند. اولین مورد این است که مقایسههای اجتماعی را عاقلانه انتخاب کنید.
پیشازاین استدلال کردم مقایسههای اجتماعی بخش اجتنابناپذیری از زندگیِ روزمره است. ما بیهیچ قیدوبندی خودمان را با افراد دیگر مقایسه میکنیم و مقایسههای نسبی بهشدت در قضاوت ما در مورد همهچیز ریشه دوانده است. بااینحساب اگر معمولاً آگاهانه نمیدانیم که داریم چنین کاری میکنیم، چگونه میتوانیم عاقلانه مقایسه کنیم؟
نفیسه
درجهای از نابرابری نتیجهٔ طبیعیِ رقابت در اقتصاد بازار است و در آن سیستم، همیشه برنده و بازنده خواهد بود. بااینوجود، بعضیها از این نقطهٔ اصلی فاصله میگیرند تا نتیجهگیری کنند که اگر کمی نابرابری برای تحرک اجتماعی مفید است، نابرابریِ حتا بیشتر باید خیلی بهتر هم باشد.
این منطق دقیقاً برعکس است. ملتها، ایالتها و مناطقی که درجات بالاترِ نابرابری درآمدی دارند، درواقع تحرک بهسمت بالای کمتری دارند، رابطهای که با عنوان «منحنی گَتسبی» شناخته میشود. از منظری کمی متفاوت، معنای این موضوع این است که در مناطقی که در آنها زندگی میکنید هرچه نابرابریِ بیشتری وجود داشته باشد، چشماندازهای اقتصادیتان را بیشتر ثروت والدینتان مشخص میکند تا موفقیت خودتان. وقتی پلههای نردبان اقتصادی از هم دورتر باشند، صعود از آنها بسیار سختتر میشود.
نفیسه
هدف این نیست که همهٔ نابرابریها از بین بروند. این هدفی آرمانگرایانه است که هرگز الگویی عملی نبوده. آرمانهای آرمانشهری همیشه به واقعیتهای پادآرمانشهری تبدیل میشوند. درعوض، هدف این است که سطح نابرابری را در مقیاس انسانیتر تنظیم کنیم، موضوعی که به افراد برای رقابت و پیشرفت در زندگیِ خود، فضای کافی میدهد، بدون آنکه رقابت اقتصادی را به رقابتی بدل کند که در آن، برنده همهٔ جایزه را برمیدارد.
نفیسه
کاهش نابرابری ممکن است یکباره مشکلات زیادی را برطرف کند، اما این امر مستلزم این است که دیگر نابرابری را از طریق لنزی اخلاقی نبینیم. درعوض، معتقدم باید نابرابری را نوعی مشکل بهداشت عمومی تلقی کنیم.
از نظر عملی، کاهش نابرابری بهمعنای بالابردنِ پلههای پایینِ نردبانِ اجتماعی و پایینآوردنِ بالاترین پلههاست.
نفیسه
در مواقعی که نابرابری بیشتر باشد، افراد اغلب قابلاعتماد نیستند و اگر بتوانند، میخواهند از شما سوءاستفاده کنند. این بیاعتمادی بهنوبهٔ خود فقدان خوشبختی را پیشبینی میکرد.
رشد اقتصادی آشکارا بر رکود اقتصادی ارجح است. اما رشدی که همچنان بهسمت ثروتمندان جریان داشته باشد، مشکلات نابرابری را تشدید میکند. خب، باید چهکار کرد؟
نفیسه
کلیدِ درکِ تناقضِ ایسترلین این است که بدانید رشد اقتصادی بهطور گسترده مشترک نبوده است. تقریباً همهاش به آن چند درصدی رسیده که ثروتمندتر از همهاند، و همانطور که در فصل مقدمه آموختیم، درآمد بیشترِ مردم ثابت باقی مانده است. اگر خوشبختی بهواسطهٔ موقعیت نسبی شکل بگیرد و نابرابری باعث شود همه احساس عقبماندگی کنند، انتظار داریم سطح بالای نابرابری بیشتر از تولید ناخالص داخلی پیشبینیکنندهٔ فقدان خوشبختی باشد
نفیسه
با گذشت زمان، میانگین خوشبختی با رشد اقتصادی کاملاً بیارتباط است. این یافتهٔ شگفتآور به «تناقض ایسترلین» معروف شده است.
نفیسه
همان نیروهایی که به چرخههای نادرست بین فقرا منجر میشوند، بین ثروتمندان به چرخهٔ فضیلت میانجامند.
نفیسه
حجم
۵۹۱٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۵۹۱٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان