بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نردبان شکسته | صفحه ۲۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نردبان شکسته

بریده‌هایی از کتاب نردبان شکسته

نویسنده:کیت پین
امتیاز:
۴.۰از ۷۶ رأی
۴٫۰
(۷۶)
بنابراین روی صندلی می‌نشینیم؛ درحالی‌که بر زمان ترک مبدأ، زمان رسیدن به مقصد و این‌که چه زمانی می‌توانیم از وسایل الکترونیکی‌مان استفاده کنیم، کنترلی نداریم. منتظر می‌مانیم؛ بدون اطمینان به این‌که چه کسانی در پرواز همراه ما هستند، شرایط پرواز چیست یا این‌که دستهٔ صندلی برای چه‌کسی‌ست. در تمام مدت، فانی‌بودن‌مان به ما یادآوری می‌شود. کدام تجربه وجودی‌تر از این است؟
knowrun
علم جدید و درحال‌توسعهٔ نابرابری درحال‌حاضر به میزان زیادی بر این موضوع تأکید کرده که چرا طبیعتِ انسان تااین‌حد با نردبانِ موقعیت درهم‌تنیده است. این طبیعتِ انسانی‌ست، و نه نظریهٔ اقتصادی، که جت‌های خصوصیِ ثروتمندان را به زباله‌دانی‌های افرادِ بی‌بضاعت و باقیِ ما در میان آن‌ها پیوند می‌زند. این طبیعتِ انسانی‌ست که افراد مرفه را ـ همان‌ها که ساعت رولکس را ارزشمند می‌دانند ـ به دانش‌آموزانِ کلاس‌چهارمی‌ای پیوند می‌زند که توی صف ناهار ایستاده‌اند؛ درحالی‌که هیچ پولی توی جیب‌شان نیست. برای موجوداتی مثل ما کامیابی در میان نابرابری درنهایت به‌معنای تغییر شکل نردبان است. تا آن زمان، درکِ علوم‌رفتاریِ نابرابری می‌تواند به ما کمک کند با فضیلتِ بیش‌تری در این جهانِ عمودی زندگی کنیم.
حامد دهنوی
اگر خودتان را در پله‌های پایینیِ نردبانِ موقعیت می‌بینید، به‌احتمال زیاد در سال‌های آینده از افسردگی، اضطراب و درد مزمن رنج خواهید برد. هرچه پله‌ای که انتخاب می‌کنید پایین‌تر باشد، احتمال این‌که تصمیماتِ بد بگیرید و عملکردتان در کار ضعیف باشد، بالاتر است. هرچه پله‌ای که انتخاب می‌کنید پایین‌تر باشد، احتمال این‌که نظریات فراطبیعی و نظریهٔ توطئه را بپذیرید، بالاتر خواهد بود. هرچه پله‌ای که انتخاب می‌کنید پایین‌تر باشد، بیش‌تر مستعد مشکلات وزنی، ابتلا به دیابت و ناراحتی قلبی خواهید بود. هرچه پله‌ای که انتخاب می‌کنید پایین‌تر باشد، سال‌های باقی‌مانده از عمرتان کم‌تر خواهد بود.
نفیسه
تلاش آگاهانه برای درنظرگرفتنِ مواردی که واقعاً مهم‌اند باعث می‌شود الگوی پیش‌فرض (ناخودآگاه نگاه‌کردن به دیگران برای سنجش میزان ارزشِ خودمان) را متوقف کنیم.
Mohammad Ali Zareian
روان‌شناسی به اسم کریستال هال از یک غذاخوری در مرکز شهر نیوجرسی بازدید کرد و با افرادی که وعده‌های غذایی‌شان را آن‌جا می‌خوردند صحبت کرد. او از گروهی از شرکت‌کنندگان خواست چند دقیقه در مورد تجربه‌ای که باعث شده بود احساس موفقیت و افتخار کنند حرف بزنند. و از گروه کنترل خواست کارهای روزمره‌شان را توصیف کنند. سپس فرصتی در اختیار هر دو گروه قرار داد تا فرم‌های ثبت‌نام در مزایای رفاهِ اجتماعی برای افراد واجدِ شرایط را پر کنند. مشکل مداوم در ارائهٔ منافع برای فقرا این است که بسیاری از آن‌ها در برنامه‌هایی که به آن‌ها کمک می‌کنند، ثبت‌نام نمی‌کنند، چون این روند خیلی سخت یا گیج‌کننده به نظر می‌رسد. ممکن است بدانند این کار برای منافع بلندمدت آن‌ها خوب است، اما خسته‌تر از آن‌اند که اقدامی در این زمینه انجام دهند: این نمونهٔ دیگری‌ست از تفکر کوتاه‌مدت و تغذیهٔ فقر از خودِ فقرا. این تحقیق نشان داد صحبت‌کردن به‌مدت پنج دقیقه دررابطه‌با تجربه‌ای قدرتمند، تمایل به ثبت‌نام در برنامه‌های مزایا را به میزان قابل‌توجهی افزایش می‌دهد.
Mohammad Ali Zareian
مشکل مداوم در ارائهٔ منافع برای فقرا این است که بسیاری از آن‌ها در برنامه‌هایی که به آن‌ها کمک می‌کنند، ثبت‌نام نمی‌کنند، چون این روند خیلی سخت یا گیج‌کننده به نظر می‌رسد. ممکن است بدانند این کار برای منافع بلندمدت آن‌ها خوب است، اما خسته‌تر از آن‌اند که اقدامی در این زمینه انجام دهند: این نمونهٔ دیگری‌ست از تفکر کوتاه‌مدت و تغذیهٔ فقر از خودِ فقرا.
Mohammad Ali Zareian
در بلندپروازانه‌ترین تحقیقی که دربارهٔ ارزش‌ها و تمرکز انجام گرفته است، روان‌شناس جفری کوهن و همکارانش، توانِ ارزش‌ها در مقابله با شکافِ پیشرفت بین دانش‌آموزانِ سیاه‌پوست و سفیدپوست را اندازه گرفتند. آن‌ها مداخله‌ای متشکل از چندین تمرینِ نوشتنِ کوتاه ایجاد کردند که طی یک سالِ تحصیلی اجرا شد. در گروه آزمایشی، هر تکلیفِ نوشتن شامل نوشتن دربارهٔ ارزشی بود که شخصاً برای‌شان اهمیت داشت. دانش‌آموزان گروه کنترل هم تمرین‌های نوشتاری را انجام می‌دادند، اما در مورد ارزش‌هایی می‌نوشتند که برای سایر افراد مهم بودند. وقتی محققان میانگین نمرات دانش‌آموزان را در پایان سال بررسی کردند، بین معدل دانش‌آموزان سیاه‌پوست و سفیدپوست در گروه کنترل اختلاف چشمگیری وجود داشت، اما این اختلاف در گروه ارزش‌های مهم ۴۰ درصد کاهش یافت.
Mohammad Ali Zareian
دو روان‌شناس به نام‌های براندون اشمایکل و کتلین وُز متوجه شدند صرف چند دقیقه نوشتن دربارهٔ ارزش‌های مهم هم باعث می‌شود افراد کم‌تر بدون فکر دست به کاری بزنند، و احتمال این‌که لذت لحظه‌ای را به‌خاطرمنفعت بلندمدت به‌تأخیر بیندازند بیش‌تر می‌شود.
Mohammad Ali Zareian
در یک تحقیق، از دانشجویان خواسته شد چند دقیقه وقت بگذارند تا دررابطه‌با ارزشی که شخصاً برای‌شان مهم بود بنویسند. بعد از انتخابِ یک مورد از فهرست ارزش‌ها و خصوصیات (مثل روابط با دوستان و خانواده، مهارت‌های هنری، خلاقیت و...) از آن‌ها خواسته شد چندین پاراگراف بنویسند که چرا این ارزش برای آن‌ها مهم است و زمانی را توصیف کنند که این موارد نقش مهمی در زندگی آن‌ها داشته است. شرکت‌کنندگان در گروه کنترل دربارهٔ ارزشی نوشتند که ممکن است افراد دیگر به آن اهمیت بدهند، اما شخصاً برای آن‌ها مهم نبود. در مرحلهٔ بعد، شرکت‌کنندگان نشان دادند که حاضرند چقدر برای یک ساعت‌مچی با برند لوکس و یک ساعت‌مچیِ غیرلوکس بپردازند. گروهی که درخصوص ارزش ضروریِ شخصی نوشتند، نسبت‌به گروه کنترل کم‌تر به مارک لوکس اهمیت می‌دادند. در تحقیقی دیگر، افرادی که چند دقیقه برای نوشتن دربارهٔ ارزش کلیدی‌شان وقت صرف کرده بودند، موقع ارزیابی توسط سایر افراد، استرس فیزیولوژیکیِ کم‌تری از خود نشان دادند.
Mohammad Ali Zareian
رابرت فرانکِ اقتصاددان از شبیه‌سازی‌های رایانه‌ای برای بررسی نقش توانایی، تلاش و شانس در رسیدن به موفقیت استفاده کرده است. شبیه‌سازی رایانه با این فرض آغاز می‌شود که توانایی و تلاش در کنار هم ۹۸ درصد از نتایج را توضیح می‌دهند و احتمال فقط ۲ درصد را توضیح می‌دهد. در این فرضیات، بیش‌ترِ برندگانِ این شبیه‌سازی، همان‌طور که انتظار دارید، از امتیازات توانایی و تلاش بالایی برخوردارند. اما وقتی بازارِ شبیه‌سازی رقابتی‌تر می‌شود، امری متناقض اتفاق می‌افتد: در بالاترین سطح رقابت، همه از توانایی و تلاش بسیار بالایی برخوردارند. در این سطح عالی، آن‌چه افرادِ بسیار موفق را از دیگران که نسبتاً موفق‌اند متمایز می‌کند، شانس است. البته این موضوع به این معنا نیست که افراد مرفه لیاقتِ درآمدشان را ندارند. عملکرد در زندگیِ واقعی به توانایی، تلاش و شانس بستگی دارد. اما همان‌طور که این شبیه‌سازی نشان می‌دهد، هرچه از نردبان بالاتر می‌روید، موفقیت‌تان بیش‌تر از توانایی‌ها و تلاش‌های شما تحت‌تأثیرِ شانس قرار می‌گیرد.
Mohammad Ali Zareian
تحقیقی دیگر نشان داد افرادی که درآمد بالاتری دارند درصدِ کم‌تری از درآمدشان را به امور خیریه اختصاص می‌دهند و این اختلاف در ایالت‌هایی که نابرابریِ درآمدیِ بالاتری دارند، بیش‌تر می‌شود.
Mohammad Ali Zareian
در تحقیقی دیگر، محققان در یک سالن انتظار، کاسه‌ای آب‌نبات گذاشتند و به شرکت‌کنندگان گفتند آب‌نبات‌ها برای کودکانِ تحقیقی دیگر در نظر گرفته شده است. آن‌ها متوجه شدند افرادی که خودشان را در نردبان موقعیت در جایگاه بالاتری می‌دانند بیش‌تر احتمال دارد آب‌نبات را بخورند.
Mohammad Ali Zareian
در تحقیقی، محققان خودروهایی را در تقاطع‌ها مشاهده کرده و مدل و وضعیت خودرو را ثبت کردند. آن‌ها همچنین ثبت کردند که این اتومبیل‌ها راه عابران پیاده یا سایر رانندگانی را که از نظر قانونی حق استفاده از راه را داشتند، چند بار بستند. هرچه اتومبیل گران‌تر به نظر می‌رسید، بیش‌تر راننده مسیر دیگران را می‌گرفت.
Mohammad Ali Zareian
تحقیقی سطح نابرابری در هر ایالت را با بیش‌ترین جست‌وجوهای گوگل در هر ایالت مقایسه کرده است. پژوهشگرانِ این تحقیق متوجه شدند قوی‌ترین رابطهٔ نابرابری مرتبط است با جست‌وجوی کالاهای لوکس. هرچه نابرابری در ایالت فرد بیش‌تر باشد، مردم بیش‌تر به‌دنبال نمایش ثروت خود با جواهرات، ماشین و لباس‌های چشمگیرند. بااین‌حال بسیاری از تحقیقات نشان داده‌اند هزینه‌کردن برای کالاهای لوکس باعث افزایش رفاه نمی‌شود. از نظر فرد ثروتمند، بالاتررفتن سطح نابرابریْ یعنی سرعت‌بخشیدن به تردمیل مقایسهٔ اجتماعی؛ مقایسه‌ای که در آن باید برای ماندن در جایگاه خودتان سریع‌تر بدوید.
Mohammad Ali Zareian
نابرابریِ زیاد با میزان جرم بالاتر، خطر بیش‌تر و بیماریِ ناشی از استرس و قطبیدگیِ سیاسیِ بیش‌تر همراه است. این مشکلات باعث کاهش کیفیت زندگی برای همه ازجمله مرفه‌ها می‌شوند. شاید به همین دلیل باشد که مردم در مکان‌هایی با برابریِ بیش‌تر، حتا بعد از درنظرگرفتنِ درآمدهای فردی‌شان، شادترند.
Mohammad Ali Zareian
هم در مقایسه‌های روبه‌پایین و هم در مقایسه‌های روبه‌بالا، بده‌بستان وجود دارد. خطر مقایسهٔ روبه‌پایینْ رضایت از خود است: وقتی نسبت‌به شخصِ دیگری احساس بهتری می‌کنید، بیش‌تر وسوسه می‌شوید تلاش کم‌تری در زندگی‌تان داشته باشید. درمقابل، مقایسه‌های روبه‌بالا ممکن است برای ما الهام‌بخش باشند که بیش‌تر کار کنیم و به موفقیت بیش‌تری برسیم، اما فقط اگر باور داشته باشیم اهداف‌مان واقع‌بینانه‌اند و انگیزه‌ای منطقی به ما می‌دهند. مقایسهٔ خودمان با آلبرت اینشتین‌ها و مایکل جردن‌های جهان فقط باعث می‌شود احساس بدبختی و بی‌انگیزگی کنیم.
Mohammad Ali Zareian
انواع مختلف مقایسه اثرات متفاوتی دارند. مقایسه‌های روبه‌بالا باعث احساس فقر بیش‌تر، استعداد کم‌تر و نیازمندیِ بیش‌تر می‌شوند. بنابراین اگر هدف شما مدیریت آن احساسات و خواسته‌هاست، درعوض توجه‌تان را به مقایسهٔ روبه‌پایین هدایت کنید. آیا پیشنهاد می‌کنم به کسانی فکر کنید که کم‌تر از شما خوش‌اقبال‌اند تا با مقایسهٔ خودتان با آن‌ها احساسِ بهتری داشته باشید؟ آیا این کار کمی خبیثانه و پست نیست؟ بله، درواقع دقیقاً همین موضوع را مطرح می‌کنم. مقایسه‌های روبه‌پایین صرفاً منشأ حس لذت از بدبختیِ دیگران و غرورِ بیش‌تر نیستند، بلکه ممکن است منبع رضایت و سپاسگزاری باشند. نکتهٔ مهم این است که آگاه باشید در شرایط مختلف یا درنتیجهٔ تغییر غیرمنتظره در ثروت، شما هم ممکن است کم‌تر خوش‌اقبال باشید.
Mohammad Ali Zareian
مقایسهٔ اجتماعی که به «یک جای کارِ من ایراد دارد» ختم می‌شود، یک نتیجهٔ اصلی هم دارد: خیلی‌ها، با وجود داشتنِ درآمدِ خوب، همیشه فقط تا زمانی می‌توانند زندگی‌شان را اداره کنند که حقوق ماه بعدشان واریز شود. مقایسهٔ اجتماعیِ روبه‌بالا فشاری مداوم است که ما را به‌سمت مرزهای حداکثریِ آن چیزی می‌کشاند که در توان مالی‌مان است.
Mohammad Ali Zareian
وقتی فعالیت چنان عادی شود که دیگر نیازی به توجه نداشته باشیم، آگاهی‌مان را نسبت‌به آن‌چه انجام می‌دهیم یا احساس می‌کنیم، از دست می‌دهیم. اما معنایش این نیست که نمی‌توانیم با هدایت داوطلبانهٔ توجه‌مان به سمتش از آن آگاه شویم. مثل تنفس، وقتی‌که به آن توجه می‌کنیم، اغلب می‌توانیم بر آن‌چه انجام می‌دهیم کمی کنترل داشته باشیم.
Mohammad Ali Zareian
افکار ناخودآگاه، برخلاف اعتقاد قبلی، در غاری فرویدی زندانی نیستند و دسترسی به آن‌ها غیرممکن نیست. امروزه روان‌شناسان بیش‌ترِ تفکراتِ ناخودآگاه را کاملاً از ماهیت متفاوتی می‌دانند. خواندنْ مثال خوبی‌ست. این‌که یاد بگیرید چگونه رشته‌های حروف را در کلمات رمزگشایی کنید روندی آهسته و پرتلاش بود و تمام توجه‌تان را می‌طلبید. اما هرچه مهارتِ بیش‌تری پیدا کردید، خواندن بی‌دردسرتر و خودکار شد. شما دیگر از تبدیل هجاها به کلمات و اتصال کلمات به ایده‌ها آگاه نبودید؛ اگرچه این دقیقاً همان کاری بود که مغزتان انجام می‌داد. درست در حال خواندن این جمله، در نظر بگیرید که احتمالاً از تنفس‌تان آگاه نیستید، یا مثلاً از میزان فشار به ماهیچهٔ سرینیِ بزرگ‌تان. وقتی فعالیت چنان عادی شود که دیگر نیازی به توجه نداشته باشیم، آگاهی‌مان را نسبت‌به آن‌چه انجام می‌دهیم یا احساس می‌کنیم، از دست می‌دهیم. اما معنایش این نیست که نمی‌توانیم با هدایت داوطلبانهٔ توجه‌مان به سمتش از آن آگاه شویم.
Mohammad Ali Zareian

حجم

۵۹۱٫۸ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۵۹۱٫۸ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان