بریده‌هایی از کتاب بازی زندگی

«در علم الهی بدهی مفهومی ندارد پس من به هیچ کس مدیون نیستم و همه بدهی‌هایم پرداخت شده‌اند. به لطف الهی و به شیوه‌ای عالی تمام حساب و کتاب‌هایم تسویه شده‌اند.»

دمی از همان ابتدای تولد به دنیایی قدم می‌گذارد که خدا در آن همه چیز را برای تأمین روزی او فراهم نموده است پس همه خواسته‌ها و نیازهایش از قبل پاسخ داده شده‌اند و تنها کاری که لازم است انجام شود، این است که او کلام درست را با ایمانی قوی در دل بر زبان آورد.

تردید، خشم، اضطراب، تنفر و ترس سلول‌های بدن آدمی را تخریب می‌کنند و به اعصاب او صدمه می‌زنند و بانی همه امراض و مصیبت‌ها هستند. تندرستی و شادمانی تنها با مدیریت این هیجانات میسر می‌شود.

«از سخنانت، تو را عادل می‌شمارند و از آن‌ها بر تو حکم می‌رانند. در کتاب مقدس آمده است، «مرگ و زندگی در قدرت زبان ما نهفته است.»

«به خداوند توکل و از او یاری بجو. از دستورات او پیروی کن و آن زمان است که او خواسته دلت را به تو خواهد داد. انتخاب مسیر را به خدا بسپار و سپس ساکت اما مؤمن در انتظار بنشین

خداوند می‌فرماید: «پیش از آن‌که بندگانم بخوانند، من پاسخ خواهم داد و پیش از آن‌که سخن بگویند، من خواهم شنید.»

«هرگاه آدمی خواسته‌اش را با ایمان بطلبد، آن را بی‌چون و چرا می‌ستاند زیرا خدا چاره‌ساز است و بهترین تدابیر را می‌آفریند!»

شهود، نیرویی معنوی و الهی است که قابل توضیح نیست و فقط راه را نشان می‌دهد. معمولاً در طول تربیت و ترمیم روح خویش، رهنمودهای الهی و شهودها را می‌بینیم و آن‌ها هدایتگرمان می‌شوند. هر چند گاهی الهامی به دل آدمی می‌افتد که در ظاهر نامربوط و بیهوده است اما به یاد داشته باشید که برخی از رهنمودهای خداوند، مرموزند و باید در آن‌ها تأمل بیشتری کرد.

«هیچ انسانی نه دشمن تو و نه دوست توست بلکه همه معلم تو هستند.»

. تمرکز بر این حقیقت که خدا، نه تنها بخشاینده بلکه خود موهبت است، بر ذهن نیمه هوشیار اثر می‌گذارد و وقتی انسان با بخشاینده تمام موهبت‌ها، هماهنگ می‌شود مانند این است که با تمامی نعمت‌ها هماهنگ شده باشد.

تا انسان ترس‌هایش را از ذهن نیمه هوشیار پاک نکند، شادی و آرامش را در آغوش نخواهد کشید. ترس نیرویی است که انسان را از راه راست بازمی دارد. باید به راه راست بازگشت و ایمان آورد تا بر ترس‌ها فائق شد. شاگردانم اغلب از من می‌پر

خلاصی از هر وضعیت ناخوشایندی از طریق دانش و شناخت قانون معنویت میسر می‌شود. قدرت و اقتدار پس از اطاعت می‌آید. زمانی که آدمی از قانون معنویت تبعیت کند، قانون به اطاعت از او درمی‌آید. قبل از آن‌که نیروی الکتریسیته، خدمتگزار انسان باشد، باید مطیع آن شد. اگر از روی نادانی به سیمی لخت دست بزنیم، مرگ خود را امضا کرده‌ایم. تمامی نیروها و قوانین ذهنی نیز این گونه‌اند.

هر وضعیت ناهماهنگ، نشانه ناهماهنگی در خود آدمی است. اگر دررون انسان، هیچ واکنش هیجانی نسبت به وضعیت ناهماهنگ وجود نداشته باشد، آن وضع محو می‌شود و هرگز بازنمی‌گردد. پس می‌بینیم که گره کار آدمی همواره به دست خودش باز می‌شود.

«همه انسان‌ها، حلقه‌ای طلایی در زنجیر خیر و صلاح من هستند. زیرا همهٔ آدمیان، تجلی عشق خدا هستند. کافی است که فرصتی خلق کنم تا در طرح الهی زندگی من نقش مؤثر خود را ایفا کنند.»

شر و بدی زاییده فکر ناکامل انسان است و این تصور دروغین یعنی این‌که در دنیا دو نیرو وجود دارد. خیر و شر در حالی که تنها یک قدرت مطلق وجود دارد و آن پروردگار است.

اصولاً هر بیماری ناشی از ذهنی ناآرام است.

کلام ما ارتعاش دارد پس هر چه بر زبان می‌رانیم، همان را به سوی خود جذب می‌کنیم. آن‌هایی که همواره از بیماری حرف می‌زنند، همان را به سوی خود جذب می‌کنند و آن‌هایی که از وفور و سلامتی می‌گویند نیز ثروت و سلامتی را جذب می‌کنند.

در جهان دو قدرت وجود ندارد. تنها یک قدرت هست و آن قدرت خداوند متعالی است.

درست است که نمی‌توانیم به گذشته بازگردیم اما این قدرت را داریم که تصاویر کهنه موجود در ذهن نیمه هوشیارمان را پاک کنیم.

«اگر روی زمین دو نفر از شما با هم متحد شوند که خواسته‌ای را به دست آورند، خداوند متعال از آسمان این کار را برایتان انجام می‌دهد.»