بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بشنو آواز باد را | طاقچه
تصویر جلد کتاب بشنو آواز باد را

بریده‌هایی از کتاب بشنو آواز باد را

۳٫۳
(۱۵)
یکی بود، یکی نبود. همه‌ی آدم‌ها دوست داشتند باحال باشند.
(:Ne´gar:)
«غذا خوب بود؟» «عالی بود.» آرام لب گزید. «چرا تا کسی ازت چیزی نپرسه حرف نمی‌زنی؟» «عادتمه گمونم. همیشه یادم می‌ره حرفای مهم رو بزنم.» «می‌تونم بهت یه توصیه بکنم؟» «آره بگو، گوش می‌دم.» «اگه این مشکلت رو حل نکنی برات گرون تموم می‌شه.» «آره خُب، حق داری. هنوزم این شرایط عین ماشین خرابه که اگه یه جاش رو درست کنی، اون وقت راحت‌تر می‌فهمی یه جای دیگه‌ش هم خرابه.»
amir
«ببین، بعد از صد سال دیگه که مُردم هیچکی یادش نمی‌مونه یه روزی زنده بودم.»
(:Ne´gar:)
«گاهی خیال می‌کنم خوب می‌شد آدم بتونه طوری زندگی کنه که کسی وارد زندگیش نشه. فکر می‌کنی این‌طوری می‌شه؟»
(:Ne´gar:)
گاهی دروغ می‌گویم. آخرین باری که دروغ گفتم سال پیش بود. دروغ گفتن خیلی کار بدی است. می‌توانید بگویید این روزها دروغ و سکوت دو تا از بزرگ‌ترین گناه‌هایی هستند که توی جامعه‌ی انسانی رخ می‌دهند. واقعیت این است که ما دروغ‌های زیادی می‌گوییم و معمولاً هم سکوت می‌کنیم. اما اگر همین‌طوری هم حرف بزنیم و راست بگویم، راست گفتن هم ارزشش را از دست می‌دهد.
(:Ne´gar:)
«باید برای خودم بنویسم... یا شاید هم برای جیرجیرکا.»
(:Ne´gar:)
خیلی تلاش کرده‌ایم چیزهایی را از دست ندهیم، اما باعث شده‌ایم واقعاً بین آن‌ها با ما حفره‌ی عمیقی ایجاد شود. مهم نیست خط‌کش‌تان چقدر طول داشته باشد، عمق ماجرا قابل متر کردن نیست.
Tamim Nazari
مهم نیست تجربه‌ای که در پیش دارید چقدر بد باشد، چون می‌توانید ازش چیزی یاد بگیرید و به‌خاطر همین است که امید به ادامه‌ی زندگی پیدا کردم.
(:Ne´gar:)
این کتاب اسمش تا نیمه‌راه رنگین‌کمان است و پر است از شوخی‌ها و کنایه‌ها و جواب‌ها و پارادوکس‌هایی که توش نویسنده کمی خودش را رو کرده.
(:Ne´gar:)
تو این دنیا یه چیزایی هست که کاریشون نمی‌شه کرد.» «مثلاً؟» «حفره‌های دندون مثلاً. یه روزی دندونت درد می‌گیره. یکی که همیشه آرومت می‌کنه کاری ازش برنمی‌آد. این‌طوری از دست خودت عصبانی می‌شی. بعد از دست آدمایی که حتی از دستشون ناراحت نیستی هم خیلی ناراحت می‌شی. می‌فهمی منظورم رو؟»
(:Ne´gar:)
«اگر من بگویم عدالتم همه‌گیر شده خیلی بهتر است تا این‌که تصمیم بگیرم سکوت کنم و در مقابل همچین حرکتی هیچی نگویم.»
(:Ne´gar:)
. لیوانش را کشید طرف خودش. «بد گفتن از یه خانواده اصلاً خوب نیست. من رو ناراحت می‌کنه.» «خیلی نگران نباش؛ هرکسی یه صلیبی رو دوشش می‌کشه دیگه.»
(:Ne´gar:)
گفتم «ولی خُب، آخرش همه یه جور می‌میریم دیگه.» خُب بقیه‌ی منطقش این بود که «آره، آره، درسته. همه یه موقع می‌میرن، ولی تا اون وقت ما پنجاه‌وخرده‌ای سال وقت داریم و کلی چیز واسه فکر کردن تو اون پنجاه سال زندگی داریم و منم دقیقاً بحثم همینه که می‌گم این کار جون اونی رو که پنج هزار سال فکر نکرده می‌گیره. این‌طور نیست؟»
(:Ne´gar:)
طوری دست تکان داد انگاری متنفر باشد و گفت «انگلن، اندازه‌ی گوز عُرضه ندارن. هر وقت به این بچه پولدارا نیگا می‌کنم حالم به‌هم می‌خوره.»
(:Ne´gar:)
مادربزرگِ به‌تازگی خدابیامرز شده‌ام می‌گفت «آدمایی که روحشون شروره رؤیاهاشون هم پر از شر و تاریکیه. آدمایی که روح شروری دارن کاری جز رؤیا دیدن بلد نیستن.»
(:Ne´gar:)
، باید بگویم بیشترین ترسم این است که وقتی پیر و با مرگ مواجه شدم، از خودم بپرسم که چی دارم جلوی تمام این چیزها نشان دهم.
(:Ne´gar:)
اگر دنبال ادبیات یا هنرهای تجسمی هستید، شاید بتوانید بروید سراغ نوشته‌های یونانی‌ها، چون برای خلق اثر هنری واقعی حتماً به برده نیاز دارید؛ یونانی‌های باستان که این‌طوری فکر می‌کردند. برده‌ها برای‌شان در مزرعه کار می‌کردند، غذا می‌پختند و کشتی‌ها را پارو می‌زدند و تمام این‌ها در شرایطی بود که شهروندان یونانی، زیر آفتاب کنار دریای مدیترانه، برای خودشان شعر می‌گفتند و درگیر مسائل ریاضی بودند. این یعنی شرایط ایده‌آل برای هنر.
Dorsa Amraei
هارتفیلد می‌گوید «در مقایسه با پیچیدگی جهان، دنیای ما عین مغز یک کرم است.» دنیایی که من دوست دارم ببینم. این تنها درخواستم است.
(:Ne´gar:)
اگر ازم بپرسید خوشبختم، جواب می‌دهم «گمونم باشم.» چون بالأخره رؤیا آخرش رؤیاست دیگر، نه بیشتر.
(:Ne´gar:)
«خیلی مسخره‌ست که هیچی یادم نمی‌آد.» ، «چطور؟» ، «اون مرده رو کلاً فراموش کردم، حتی اسمش رو یادم نمی‌آد. خیال می‌کردم جدی‌جدی عاشقش بودم. برای یه لحظه... تا حالا عاشق کسی شدی؟» «آره.» «صورتش یادت می‌آد؟» سعی کردم چهره‌ی آن سه نفر یادم بیاید، ولی عجیب بود که حتی نمی‌توانستم خیلی راحت نکته‌ای ازشان به یاد بیاورم. «نع.» «جالبه. فکر می‌کنی چرا این‌طوریه؟» هیچی نگفتم.
(:Ne´gar:)

حجم

۹۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

حجم

۹۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰
۷۰%
تومان