بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سایه ای بر بالین | طاقچه
تصویر جلد کتاب سایه ای بر بالین

بریده‌هایی از کتاب سایه ای بر بالین

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۶از ۸ رأی
۲٫۶
(۸)
در حضور تو، تویی که مثل یک خورشید می‌درخشیدی و با گرما و نور وجودت، یخ احساس مرا آب می‌کردی... کنار تو، تویی که فصلهایت نه تابستان بودند نه زمستان، تویی که همیشه بهار بودی و پر از سبزی و شادابی... چطور می‌توانستم با زمستان بسازم و به غار سردِ تنهایی‌ام عادت کنم؟ من گرسنه بودم و دل‌شکسته و سرمازده... اما با این همه دامی برایت پهن نکردم... حتی وقتی پرپر زنان تا لب بام من اوج گرفتی، من برایت دانه‌ای نریختم تا بی‌هوا به تور من گرفتار نشوی... اما تو دست بردار نبودی... آنقدر پیش چشمانم اوج گرفتی و چرخیدی تا عاقبت از من یک شکارچی ماهر ساختی... آن وقت من از هر کنده درختی، دری ساختم تا بلکه تو به هوای باغ سبز من پر بکشی و بیفتی به دامم
حدیث بانو
درست کنید... خاطرات و گذشته انسان‌ها، نقوش روی شن نیستند که شما با یک قطره شربت، محو و بی‌معنی‌اش کنید... احساسات... رنج‌ها... دردها و عواطف انسانی ریشه در سلول سلول و ملکول ملکول وجود آدمی دارد و علم برای شناخت چنین چیز عظیمی خیلی خیلی کوچک و ناتوان است.
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
تعریف کرد و نسخه‌ای برایش پیچید! دل شکسته، پای شکسته نیست که شما با دارو تسکینش دهید. عزت و احترام به باد رفته، بادبادک نیست که با به باد رفتنش شما یکی دیگر درست کنید... اشکهای آدمی، باران نیست که شما با خواب‌آور برایش چتر
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
«آنکه به من جفا کند... به تو هم وفا نکند.
m-a
«آدم‌ها همیشه به خاطر صبر، عزیزانشان را از دست می‌دهند... وقتی عشق ناامیدانه انتظار می‌کشد، صبر بزرگترین دشمنِ عاطفه آدمی است.»
m-a

حجم

۲۱۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۹ صفحه

حجم

۲۱۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۹ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد