بریدههایی از کتاب سه گزارش کوتاه دربارهی نوید و نگار
۳٫۶
(۳۵)
فاجعه نه ساده است و نه ناگهانی. یعنی هم ترکیب چند چیز است و هم ذره ذره اتفاق میافتد. در کتاب نوشتهشدهبود معمولا چند چیز باید به هم بچسبند تا فاجعهای رخدهد. نوشته شدهبود از این نظر فاجعه مثل خوشبختی است. در خوشبختی هم چند چیز باید همزمان اتفاق بیفتد تا کسی خوشبخت شود. پول تنها کافی نیست. عشق تنها کافی نیست. شهرت تنها کافی نیست. اما اگر همهٔ اینها با هم باشند شاید بشود گفت کسی خوشبخت شده است. از نظر نویسنده، تنها تفاوت آنها شاید این باشد که در خوشبختی انگار چیزها خیلی ضعیف به هم چسبیدهاند و هر لحظه ممکن است از هم متلاشی شوند اما در فاجعه اگر چیزها به هم چسبیدند دیگر هیچ وقت از هم جدا نمیشوند؛ چون وقتی اتفاقی افتاد دیگر نمیتوان آن را به حالت اول برگرداند.
Gh.
حرف که میزنی/ من از هراس طوفان/ زل میزنم به میز/ به زیرسیگاری/ به خودکار/ تا باد مرا نبرد به آسمان./ لبخند که میزنی/ من ــ عین هالوها/ زل میزنم به دستهات/ به ساعت مچی طلاییات/ به آستین پیراهنت/ تا فرو نروم در زمین./ دیشب مادرم گفت تو از دیروز فرورفتهای/ در کلمهای انگار/ در عین/ در شین/ درقاف/ در نقطهها.
faatemeehyd
اگر به هر دلیل میخواستی له شدن روح کسی را ببینی، آن جا زیر نور شدید یا در تاریکی محض نیست؛ جایی است نه کاملا تاریک و نه به اندازهٔ کافی روشن. جایی است با نور کم.
farnaz Pursmaily
گفت: «یادم اومد! یادم اومد اون یارو چی گفت.»
گفتم: «کی؟ کی، چی گفت!؟»
- «همون که از گوش مرخص بود. گفت اولش همه میخواهیم توی فیلم آرتیست باشیم و نقش اول بازیکنیم اما آخر سر همه میشیم سیاهیلشکر. میشیم کتکخورِ فیلم. من که میگم طرف زد تو خال. قبولداری؟»
Emma
از این که موجودی را از جایی که نمیدانم کجا است پرت کنم به زندگی اما سرنوشت خودش و نسلی که احتمالا تا صدها سال بعد از او ادامه پیدا خواهدکرد، ربطی به من نداشتهباشد، میترسیدم.
sosoke
با صدای بلند توی مغزم فریاد میزنم: «پس این بهشتها کدوم جهنمی هستند؟»
sosoke
هیچ نداشتن از کم داشتن بهتر است. وقتی کسی چیزی ندارد، آن را ندارد دیگر، اما وقتی کمی از آن را داشتهباشد ظاهرا چیزی دارد اما درواقع ندارد. یعنی فکرمیکند دارد اما ندارد. این بدتر از نداشتن است
sosoke
انگار لذت خود تعطیلات از لذت انتظاری که در چهارشنبه برایشان میکشم کمتر است. انگار لحظات قبل از خوشیها از خود خوشیها دلپذیرترند.
pegah
شاید فکر احمقانهای باشد اما خودم را مسئول همهٔ مصائبی میدانم که ممکن است بعدها بر سر موجودی بیاید که من، وتنها من، به هر دلیل تصمیم گرفتهبودم به دنیا بیاید.
faatemeehyd
انگار لحظات قبل از خوشیها از خود خوشیها دلپذیرترند.
ترنج
حجم
۱۱۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۱۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان