بریدههایی از کتاب دختر قهرمان
۴٫۶
(۲۳)
مؤلف تاریخ تبریز مینویسد که وقتی چند نفر از لوطیهای «نامدار» را به پای چوبه دار آوردند، یکی از آنها به نام پهلوان یاری که سرآمد اقران بود، قلاب پرزرق و برق و زیبایی از جیب درآورد و به دست جلّاد داد و گفت: داداش، تا زنده بودم بالادست تمام لوطیهای تبریز بودم، حال از تو خواهش دارم که مرا از قلاب خودم به دار بیاویزی تا در حین مرگ هم از دیگران ممتاز باشم!
Parastoo
از حق نباید گذشت که شاه اسمعیل خود اسکندر ثانی بود. میخواست این بنای اسکندر مقدونی را که تا آن روز کسی از راه جنگ به فتح آن نائل نشده بود مسخّر سازد.
دریا
عداوت مادرشوهرها با عروس از آنجا سرچشمه میگیرد که مادر خیال میکند زحمتها کشیده و پسری به عرصه رسانده که باید تمام محبت و توجهش به سوی مادر باشد. لذا وقتی میبیند که دختر بیگانهای قسمت اعظم محبت پسر را ربوده و به خود اختصاص داده است دیگ حسادتش به جوش میآید و بنای عداوت و ناسازگاری میگذارد.
شاه اسمعیل ناچار شد عمارت و دستگاه جداگانه و مخصوص با یک عده غلام و کنیز در اختیار تاجلی بگذارد و به اصطلاح خرج او را سوا کند.
دریا
«قزلباش» به ترکان طوایف مختلف مثل شاملو، استاچلو، قاجار، تکلو، ذوالقدر و افشار گفته میشود که به حمایت از اسمعیل میرزا برخاستند. چون هریک کلاهی از «سقولاط» (نوعی پارچه قرمز) بر سر داشتند لذا به قزلباش، یعنی «سرخ سر» معروف
دریا
اسمعیل دارای نتایج مثبت و منفی بود: از یک سو، ایران را در برابر عثمانی مستقل ساخت و از سوی دیگر، زمینهساز جنگهای طولانی ایران و عثمانی شد که تقریبآ تا اواخر دوره قاجاریه ادامه یافت.
دریا
خاندان شیخ صفیالدین اردبیلی خود را پرچمدار برافراشتن بیرق تشیع در سراسر ایران میدانستند زیرا نسبت خود را به امام موسی کاظم (ع) میرساندند. ۱
دریا
میرغضب با اینکه از ازدحام جمعیت که برخلاف میل شاه بود ناراحت شده و میخواست هرچه زودتر کار را تمام کند، رو به عایشه نمود و گفت:
حال چه وقت نماز است؟ اگر تو نمازخوان بودی که گناهکار نمیشدی تا به چنین روزی بیفتی؟
دریا
شاه خبر داشت که سلطان عثمانی در مکاتبه با شیبکخان بارها او را به قلع و قمع «شیخ اوغلی» ۶۳ تشویق کرده و تأکید فرموده که فقط سر شیبکخان است که لایق تاج کیان ایرانزمین خواهد بود. شاه اسمعیل دستور داد پوست سر شیبک را کندند، آن را از کاه پر نمودند و فیالمجلس یکی دو سه تن از قزلباشهای بیباک و جاننثار را مأمور فرمود که آن سر را چاپاری به استانبول ببرند و تقدیم سلطان عثمان کنند تا به چشم خود ببیند سری که تنها لایق تاج کیان بود چه سرنوشتی داشت! بعد دستور داد که کاسه سر شیبکخان را تمیز کنند و آن را طلا بگیرند تا از آن به بعد جام بادهاش باشد. چنین کردند و امر شاه را به سرعت تمام عملی ساختند.
دریا
بعد از قتل و غارتی که ازبکان در کرمان (قلمرو شاه اسمعیل) مرتکب شدند و عکسالعملی از شاه قزلباش ندیدند شیبک جریتر شده هرچند وقت پیغامهای موهن و تمسخرآمیز به شاه اسمعیل میفرستاد و او را دعوت به اطاعت و تسلیم مینمود
دریا
ازبکان چند قافله از زوّار امام رضا (ع) را لخت کرده و جوانان را، اعم از زن و مرد، به بهانه تشیع، به اسارت یعنی غلامی و کنیزی بردهاند. این اخبار جوش و خروش شدیدی بین شیعیان و مخصوصآ سپاهیان قزلباش به وجود آورد. همه از شاه اسمعیل میخواستند و تقاضا میکردند که هرچه زودتر زوّار امام رضا (ع) را از بیدادگری ازبکان ایمن سازند.
دریا
سلطان حیدر بیست و دو سال قبل در این سرزمین با شیروان شاه جنگ کرده و شهیده شده بود. شاه اسمعیل دستور داد نعش پدر را از زیر خاک درآورند و به مقبره خانوادگی صفوی در اردبیل ببرند. در تاریخها مینویسند که وقتی قبر او را شکافتند، جنازه سلطان حیدر را تروتازه یافتند، تو گویی زنده است و در خواب رفته. مریدان و صوفیان این قضیه را از کرامات سلطان حیدر دانستند و نعش او را با شکوه و جلال هرچه تمامتر به اردبیل انتقال دادند.
دریا
شاه اسمعیل علاقه خاصی به شهر تبریز داشت. این شهر را در میان بلاد ایران مبارک و خوشیمن میشمرد. در این شهر بود که تاج پادشاهی بر سر نهاد و شعار مذهب را آشکار ساخت
دریا
در همان ایام حیات مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، جمعی از مسلمانان علی (ع) را مظهر خدا بلکه خود خداوند دانسته شروع به پرستش او نمودند.
علی (ع) هرچه گفت و نصیحت کرد تا بلکه آنها را از این اشتباه درآورد زیر بار نرفتند و دست از پرستش علی (ع) برنداشتند. علی (ع) وقتی از ارشاد و نصیحت نتیجه نگرفت چند تن از آنان را برای عبرت دیگران در آتش سوزانید. عجب اینکه همین عمل علی (ع) باعث شد که باقیمانده آن قوم بیش از پیش به الوهیت علی (ع) ایمان داشته باشند. دلیلشان هم این بود که گفتند گنهکاران را در آتش جهنم خواهد سوزانید.
این قوم در اطراف پراکنده شدند و هرجا رسیدند عقاید خود را ترویج نمودند و طوایف علیاللّهی را به وجود آوردند. اعراب مشعشع از فرقه علیاللهی بودند که سلطان فیاض امام و مرشد خود را خدا میدانستند و پرستش میکردند
دریا
شاه اسمعیل به تمام معنی جوانی «جنگجوی» بود و میدان خونین جنگ را به خوشترین مجلس بزم ترجیح میداد. وقتی شمشیر میزد و دشمن را به خاک میانداخت لذتی میبرد که گویی در مجلس عیش و بزم از فرط وجد و نشاط خود به پایکوبی برخاسته است.
دریا
این جهان کوه است و فعل ما صدا، بازآید این صداها را ندا!
Ali AA
حجم
۵۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
حجم
۵۵۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد