بتون: پرده گوش مسئولین.
آفتاب
کراوات: گردنآویز زینتی (باور کنید واژه مصوب فرهنگستان زبان فارسی است).
آفتاب
تکراری: ویژگی فیلمهایی که مدیران تلویزیون قصد دارند مردم موضوعش را قشنگ متوجه بشوند.
آفتاب
بیذوق: آدم نامردی که بعد از شنیدن جوک داغ ما، حتی یک لبخند هم نزند.
آفتاب
جوان: موجودی که تمام دستگاههای مملکت در خدمتش هستند و میخواهند که مشکلاتش را حل کنند، تازه دو قورت و نیمش هم باقی است.
احسان
نخنما: پیراهن فقیران و شلوار پولدارها.
آفتاب
ابوطیاره: پدربزرگ هواپیما؛ پدر طیاره؛ وسیلهای که باید از فرودگاه بلند شود، اما موقع فرود به فرودگاه خاصی احتیاج ندارد و هر جا که دلش خواست مینشیند (میافتد) .
ابهام: چون در کشور ما وجود خارجی ندارد، معنیکردناش هم لازم نیست.
آپارتمان: مجموعه لانههای زنبوری با مقاومت فوقالعاده در برابر زلزلههای دوریشتری که توسط عزیزان انبوهساز ناز ِ طناز ِگل پیاز به بهرهبرداری رسیده است.
S
ثروتمند: آن چیزی که ما توی تلویزیون دیدهایم، کسی است که بچههایش دزد و قاتل و معتادند و خودش روانی است و بدبخت و بیچاره.
آفتاب
پیراهن: نوعی لباس که روزگاری پیران بیشتر از جوانان پاره میکردند ولی با حضور مدهای رنگارنگ، جوانان روزی یک دستش را پاره میکنند.
محمدرضا
رادیو: وسیلهای برای تأکید خوب و گل و نازنین بودن هموطنان و موعظههای پدربزرگانه که دعوا نکنید، کدورتها را رفع کنید و...
آفتاب