بریدههایی از کتاب اصن یه وضی
۳٫۵
(۱۵)
قدیمها یک چیزهایی میگفتند حالا یک چیزی میگویند. از این به بعد هم یک چیزی خواهند گفت. مثلاً پدرهایی که حالا دارند بچه بزرگ میکنند بیست سال دیگر برای اینکه به او بفهمانند که چقدر برایش زحمت کشیدهاند میگویند: پسر من تو رو با یه وضی با نون سنگک بزرگ کردم. بعد وقتی پسر بداند که پدرش میتوانسته او را با بربری چهارصد تومانی بزرگ کند ولی با سنگک هفتصد تومانی بزرگ کرده است قدر پدرش را میداند. راستی الان که شما دارید این کتاب را میخوانید بربری چند است؟
سپیده
[تقدیم به همسرم که چراغ خانه است]
آخرهای برج پیش بود که حسابی دستم خالی شده بود و هیچ راهی جز قرضگرفتن برایم باقی نمانده بود. مجبور بودم از یک نفر دستی پول قرض بگیرم تا بتوانم دو سه روز باقیمانده از برج را سپری کنم تا زن و زندگیام به باد نرود بهویژه این که جشن تولد یکی از فامیلهای زنم که دقیقا نمیدانم چه نسبتی با هم دارند روز بیست و نهم بود و با جیب خالی نمیتوانستم باعث سربلندی همسرم در جشن تولد بشوم. خلاصه هر چه داشتم ریختم روی میز تحریر، از پول نقد بگیر تا تراولچک و حسابهای بانکی. خیلی بد است آدم همه چیزش را بریزد روی میز و بعد ببیند هیچ چیز ندارد.
سپیده
اما چرا قاجاریه سقوط کرد؟ به نظر من که شش سال است هفتهای دو سه بار به کاخ گلستان سر میزنم مهمترین دلیل سقوط قاجاریه سیبیلهای شاهان قاجار بهویژه شخص ناصرالدینشاه بود. در کاخ گلستان ماکتی از ناصرالدینشاه هست که شانهزدن سیبیلهای آن ماکت هم روزانه یک ساعت از آدم وقت میگیرد حالا حساب کنید در آن روزگاری که شخص سلطان هر روز با دست خودشان سیبیلها را مرتب میکرده است و روغن میزده است و وسمه میگذاشته است و... چقدر زمان صرف میشده است. سیبیل در همه خاندان قجر بهویژه ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه از جمله موانع بر سر راه کشورداری بوده است، هر چند که احمدشاهِ بیسیبیل هم نتوانست کاری برای کشور بکند
سپیده
حجم
۵۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۵۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۲,۹۵۰
تومان