بزرگترین فریب شیطان اینست که گفته: من وجود خارجی ندارد،
نمایشنامهٔ پیش رو آینهای جاری است، آینهای مه گرفته، که نویسنده با ضرباهنگی دراماتیک مه گرفتگیها را کلمه کلمه، جمله جمله کنار میزند، ما را با فیل در روشنایی روبرو میکند، روشنایی که در آن کسی نمیتواند پنهان شود، مگرجادوگران، البته که ماه هم در شباهنگام دیدنیتر است، و این آینه هرچه شفافتر میشود ما شکل هولآورتری از خویشتن و کسان حوالی خود را پیدا میکنیم، این اثر که مبتنی بر گفتگوهاست، نه وقایع، شیوهای مماس با گفتگونویسی هرولد پینتر دارد
آویشن
* برنده هشتمین جایزه ادبی پروین اعتصامی
*کاندیدای نهایی هفتمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی ایران
* برنده تندیس و لوح سپاس رتبه اول از نخستین دوره نمایشنامهخوانی فردا - خانه تئاتر
* برگزیده دومین جشنواره تئاتر شهر
* اجرا شده در سی و دومین جشنواره تئاتر فجر در بخش چشم انداز تئاتر ایران
* اجرای عمومی در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر ۱۳۹۵
بوف عینکی
من با خواندن این تراژدی مژده میدهم که در سرزمین ما نمایشنامهنویسان بزرگی در راهند، مانند خانم فرشته فرشاد، که نمایشنامهنویس جانبدار، خردمند، و چربدستی است، و پیشنهاد میکنم این اثر را با چشم سوم بخوانیم
بوف عینکی
بازجوها هم مدافع قوانینی هستند که خود آن قوانین تولیدکنندهٔ انواع خشونتهاست
Ghazal Karavan
میدیدیم بدبختیامون داره میسوزه، داشت خندهمون میگرفت. سهراب نبود که میسوخت، بدبختیامون بود که میسوخت و دود میشد.
صابر: میدیدیم یه باری از زندگیمون داره کم میشه.
سوری: سهرابو ندیدیم که بسوزه...
z.gh