بریدههایی از کتاب بیمار خاموش
۴٫۴
(۱۶۲۷)
همه جا پر از درد است و ما فقط چشمهایمان را به رویشان میبندیم.
Tooba
کمی دقت میکنم و در آخر متوجه میشوم که مشکل تصویر مسیح چیست. چرا خوب نشده؟ چون مشکل اصلاً ترکیب مسیح و صلیبش نیست. مشکل این است که این تصویر مسیح نیست. اصلاً شبیه او هم نیست. و نه شبیه هیچ چیز دیگری که شبیه به او باشد. او گابریل است.
تعجب میکنم که چهطور تا به حال متوجه نشده بودم. بیآنکه قصدش را داشته باشم، گابریل را کشیده بودم. صورت و بدنش را. این دیوانگی نیست؟ باید تسلیمش شده باشم و کاری را انجام داده باشم که تابلو از من میخواسته.
Tooba
نخستین باری که درمان را شروع کردم، فهمیدم که گریه کردن کار خیلی سختی است. میترسیدم که با سیلش بروم و غرق شوم.
کاربر ۵۴۴۵۷۴۵
احساسات بیان نشده هیچ وقت از بین نمیروند. فقط به شکل زنده مدفون میشوند و یک روز به شیوهای زشتتر سر برمیآورند.
زیگموند فروید
کاربر ۵۴۴۵۷۴۵
جنون قتل و جنون خودکشی در لحظه متولد نمیشوند. منشأ آنها به سرزمین پیش از حافظه، دوران کودکی، سوءاستفادهها و بدرفتاریها برمیگردد که در طول سالها قدرت میگیرد و ناگهان منفجر میشود و اغلب هدفی نادرست را نشانه میگیرد.
کاربر ۵۴۴۵۷۴۵
ما از بخشهای مختلفی ساخته شدهایم. از چیزهای خوب و بد. یک ذهن سالم این تعادل نداشتنها را تحمل میکند و در یک زمان بخشهای بد و خوب را با تردستی کنترل میکند. بیماری روانی دقیقاً به معنای ناتوانی در این نوع تلفیق است و در نتیجه تماسمان را با بخشهای غیرقابل پذیرش خود از دست میدهیم
Niloufar
متنفرم از اینکه او را ناراحت ببینم و با چشمان دلخور به من نگاه کند. متنفرم از اینکه باعث دردش شوم. و هنوز گاهی به شدت میخواهم که اذیتش کنم. نمیدانم چرا؟
Melina
از بین ما دو تا من بیشتر ضرر میکنم. معلوم است که کتی دوام میآورد. همیشه میگوید که مثل میخ سخت است. او از جا بلند میشود و خودش را جمع و جور و همه چیز را دربارهٔ من فراموش میکند. اما من او را فراموش نمیکنم. چهطور میتوانم؟ بدون کتی دوباره به خلأ برمیگردم. به انزوایی که قبلاً داشتم. دیگر نمیتوانم کسی را مثل او پیدا کنم. هیچ وقت چنین ارتباط و تجربهای را با این احساس عمیق به شخص دیگری نخواهم داشت. او عشق زندگیام بود. خود زندگیام بود.
و من آمادگی از دست دادنش را نداشتم. نه هنوز. حتی با اینکه به من خیانت کرده بود، هنوز دوستش داشتم. شاید دیوانه بودم.
Melina
در خیابان راه میرفتم. در ذهنم رابطهمان را مرور کردم. صحنه به صحنه به یاد آوردمش. امتحانش کردم. چرخاندمش و به دنبال سرنخ گشتم. به یاد دعواهای حل نشده، غیبتهای توضیح داده نشده و تأخیرهای مکررش افتادم. به یاد مهربانیها، یادداشتهای تاثیرگذاری که در محلهای غیرمنتظره برایم میگذاشت، لحظات شیرین و عشقهای ظاهراً واقعی افتادم. چهطور ممکن بود؟ یعنی در تمام این مدت نقش بازی میکرد؟ اصلاً مرا دوست داشت؟
Melina
کسی که برای دیدن، چشم و برای شنیدن، گوش دارد، شاید خودش را متقاعد کند که هیچ چیز فناپذیری نمیتواند رازی داشته باشد. اگر لبانش خاموشند، با نوک انگشتانش حرف میزند و راز نگفته از هر روزنهاش سر به بیرون میزند.
زیگموند فروید، مقدمهای بر روانتحلیلگری
- Jahanara -
هر قدر دست و پا میزدم و خودم را به تیرک میچسباندم که فرو نروم، باز هم در حال غرق شدن بودم.
حنا
نمیتوانم آن احساس را با کلمه شرح دهم.
حنا
البته واقعاً میخواستم به مردم کمک کنم. اما این هدف دومم بود. بهخصوص از زمانی که شروع به درس خواندن کردم. انگیزهٔ واقعیام خودخواهی محض بود. میخواستم به خودم کمک کنم. و عقیده داشتم همهٔ افرادی که در مرکز سلامت روانی کار میکنند، همین انگیزه را دارند. ما به سمت این حرفه کشیده شده بودیم، چون آسیب دیده بودیم و میخواستیم از این درسها برای التیام خودمان بهره ببریم.
نسرین بهرهمند
احساسات بیان نشده هیچ وقت از بین نمیروند. فقط به شکل زنده مدفون میشوند و یک روز به شیوهای زشتتر سر برمیآورند.
زیگموند فروید
پرستو
هدف از درمان، اصلاح گذشته نیست. بلکه درمان بیمار را قادر میکند تا با گذشتهاش روبهرو شود و آن را برای همیشه کنار بگذارد.
آلیس میلر
ستاره
وقتی کسی داروی زیاد مصرف میکند، بردنش به جایی دیگر غیرممکن است. انگار که شش فوت زیر آب باشد.»
Mohammad
صدای حرف زدن رفتار همیشه بلندتر از واژههاست
Mohammad
آنچه مرا میترساند، ناشناختههاست
Mohammad
هدف از درمان، اصلاح گذشته نیست. بلکه درمان بیمار را قادر میکند تا با گذشتهاش روبهرو شود و آن را برای همیشه کنار بگذارد.
آلیس میلر
مشکات
موسیقی مؤثرترین ابزار درمانی است
Mohammad
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان