بریدههایی از کتاب بیمار خاموش
۴٫۴
(۱۶۲۷)
«همهٔ اینها برای شما هستند؟»
«همهشان. موسیقی سرگرمی من است. نه. دروغ گفتم. علاقهٔ من است.»
zeinab.ghl
دونالد وینیکوت، روانتحلیلگر معروف گفته: «چیزی به اسم کودک وجود ندارد و شخصیت ما در انزوا شکل نمیگیرد. بلکه از ارتباط با دیگران حاصل میشود. از طریق نیروهای دیده نشده و ازیادرفتهای به نام والدین.»
zeinab.ghl
صدای حرف زدن رفتار همیشه بلندتر از واژههاست.
Mary
همه جا پر از درد است و ما فقط چشمهایمان را به رویشان میبندیم. واقعیت این است که همهٔ ما وحشتزدهایم و همدیگر را میترسانیم.
Mary
احساس غم داشتم. وقتی من و کتی خانه را ترک کردیم، بخشی از من در آنجا مانده بود. میدانستم. اما کودکیام را برای همیشه آنجا گذاشتم. حس میکردم که گم شدهام و امیدی ندارم
Mary
او راحت میخندید و اغلب باعث میشد که حس کنم از نوعی تاریکی درونی رنج میبرد.
Mary
جنون قتل و جنون خودکشی در لحظه متولد نمیشوند. منشأ آنها به سرزمین پیش از حافظه، دوران کودکی، سوءاستفادهها و بدرفتاریها برمیگردد که در طول سالها قدرت میگیرد و ناگهان منفجر میشود و اغلب هدفی نادرست را نشانه میگیرد.
Mary
نخستین بار که او را در اتاق درمان دیدم، مطمئن نبودم. چیز آشنایی در او دیدم، اما متفاوت... چشمانش را شناختم. نه از روی رنگش، از روی شکلش. از روی بوی سیگار و ژل پس از اصلاحش، طرز حرف زدنش، ریتم صحبت کردنش. اما نه از روی لحن صدایش که کمی فرق داشت. به همین دلیل مطمئن نبودم. اما دفعهٔ بعد که همدیگر را دیدیم، فهمیدم خودش است. کلماتی را گفت که دقیقاً در خانه گفته بود. آن کلمات مدام در خاطراتم زبانه میکشید:
«میخواهم به تو کمک کنم... میخواهم کمکت کنم تا همه چیز را عیان ببینی.»
همینکه این را شنیدم، چیزی در سرم جرقه زد و پازل ذهنیام کامل شد.
خودش بود.
زهرا۵۸
تلفن را قطع و پنکهٔ برقی را روشن کرد. جلو پنکه ایستاد. موهایش در باد تکان میخورد. قلممو را برداشت و به بوم روی چهارپایه نزدیک شد. پشتش به من بود. ناگهان تصویرم را روی شیشهٔ پنجره دید. فکر کنم ابتدا چاقویم را دید. خودش را جمع کرد و آرام به طرفم برگشت. چشمانش از شدت ترس درشت شده بود.
در سکوت به هم زل زدیم.
این اولین بار بود که آلیسیا برنسون را رودررو میدیدم.
زهرا۵۸
صدای حرف زدن رفتار همیشه بلندتر از واژههاست.
زهرا۵۸
همهٔ ما دیوانه هستیم و فقط روش دیوانگیمان با هم فرق دارد.
زهرا۵۸
به صورت روت نگاهی میانداختم و در نهایت تعجب دیدم که در حالی که به حرفهایم گوش میدهد، چشمهایش پر از اشک شده است. انگار شنیدنشان سخت بود. اما این اشکها مال او نبودند...
اشکهای من بودند.
آن زمان این را نفهمیدم. اما این روند درمان است. بیمار احساسات غیرقابل پذیرشش را به درمانگرش میگوید و درمانگر همهٔ چیزهایی را که بیمار را ناراحت کرده در درون خود فرو برده و حس میکند. سپس همانها را به آرامی و با روش التیامشان به بیمار برمیگرداند. روت هم همین کار را کرد.
زهرا۵۸
صدای حرف زدن رفتار همیشه بلندتر از واژههاست.
dokhtarehabil
ما در دوران نوزادی مثل اسفنجی تمیز یا لوح نانوشتهایم که فقط نیازهای مبنا را بروز میدهیم. خوردن، دفع کردن، عشق ورزیدن و دوست داشته شدن. اما گاهی یک چیز خوب پیش نمیرود که به شرایط به دنیا آمدنمان و خانهای که در آن بزرگ میشویم، بستگی دارد. کودکی که مورد سوءاستفاده قرار گرفته و زجر کشیده، هرگز نمیتواند در واقعیت و در شرایطی که بیدفاع و ناتوان است، انتقام بگیرد. اما میتواند و قطعاً در تصوراتش خشن میشود.
غضب هم مثل ترس یک واکنش است.
Farshid
یک رواندرمانگر سرآمد در حوزهٔ سوءاستفادهٔ جنسی یک بار به من گفت که در عرض سی سال کار مداوم با پدوفیلها هیچ وقت کسی را ندیده که خودش در دوران کودکی مورد سوءاستفاده قرار نگرفته باشد. این حرف به این معنی نیست که تمام بچههایی که مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند، خودشان در بزرگسالی کودکآزار میشوند. اما غیرممکن است که کسی مورد سوءاستفاده قرار نگرفته باشد و کودکآزار شود. هیچ فردی شیطان به دنیا نمیآید. همانطور که وینیکوت گفته، هیچ نوزادی نمیتواند از مادرش متنفر باشد، مگر اینکه ابتدا مادر از او متنفر شده باشد.
Farshid
نمیخواستم بمیرم. نه هنوز. نه فعلاً که زندگی نکرده بودم.
gilda
ما از بخشهای مختلفی ساخته شدهایم. از چیزهای خوب و بد. یک ذهن سالم این تعادل نداشتنها را تحمل میکند و در یک زمان بخشهای بد و خوب را با تردستی کنترل میکند. بیماری روانی دقیقاً به معنای ناتوانی در این نوع تلفیق است و در نتیجه تماسمان را با بخشهای غیرقابل پذیرش خود از دست میدهیم.
Farshid
سرش را بالا آورد و صاف در چشمانم زل زد. نگاهش مرا سوزاند. اگر نگاه میتوانست کسی را بکشد، من مرده بودم. نگاه کشندهاش را بی برو برگرد دریافت کردم.
azar
این یک حقیقت است. یک مرد هیچ وقت زن مورد علاقهاش را ترک نمیکند.
اگر دوستش داشته باشد.
azar
هدف از درمان، اصلاح گذشته نیست. بلکه درمان بیمار را قادر میکند تا با گذشتهاش روبهرو شود و آن را برای همیشه کنار بگذارد.
آلیس میلر
بیتا
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان