بریدههایی از کتاب بیمار خاموش
۴٫۴
(۱۶۲۷)
همه جا پر از درد است و ما فقط چشمهایمان را به رویشان میبندیم.
کاربر ۵۳۹۹۷۵۳
صحبت کردن به منظور درمان شدن راه اصلی نجات من بود
montag
«انتخاب معشوق خیلی شبیه انتخاب درمانگر است. باید از خودمان بپرسیم که آیا با من صادق است، به انتقادهایم گوش میدهد، به من اجازهٔ اشتباه میدهد و آیا وعدههای غیرممکن میدهد یا نه؟»
Tooba
میخواستم بغلش کنم. اما نتوانستم. کتی رفته بود. کسی که آنقدر دوستش داشتم، برای همیشه ناپدید شده و این غریبه را بهجا گذاشته بود.
Melina
احساسات بیان نشده هیچ وقت از بین نمیروند. فقط به شکل زنده مدفون میشوند و یک روز به شیوهای زشتتر سر برمیآورند.
زیگموند فروید
artemis
ما از بخشهای مختلفی ساخته شدهایم. از چیزهای خوب و بد. یک ذهن سالم این تعادل نداشتنها را تحمل میکند و در یک زمان بخشهای بد و خوب را با تردستی کنترل میکند. بیماری روانی دقیقاً به معنای ناتوانی در این نوع تلفیق است و در نتیجه تماسمان را با بخشهای غیرقابل پذیرش خود از دست میدهیم.
reihane faraji
در هجده سالگی برای تحصیل و درواقع احساس امنیت به دانشگاه رفتم. آن زندان نیمهساز را در سورِی رها کرده و احساس آزادی کردم.
اشتباه بود.
آن موقع این را نمیدانستم، اما دیگر دیر شده بود. من پدرم را در باطنم و در اعماق ناخودآگاهم مدفون کرده بودم. مهم نبود که چهقدر دور شدهام. او همه جا با من بود. همیشه یک گروه شرور و بیرحم از خشم و اضطراب تعقیبم میکردند و با صدای او فریاد میزدند که من بیارزشم و باید از خودم خجالت بکشم.
°♡کتاب باز♡°
«موسیقی این قدرت را دارد که سرسختترین افراد را رام کند
Mohammad
همه جا پر از درد است و ما فقط چشمهایمان را به رویشان میبندیم. واقعیت این است که همهٔ ما وحشتزدهایم و همدیگر را میترسانیم. من خودم را و مادرم مرا.
لونا لاوگود
احساسات بیان نشده هیچ وقت از بین نمیروند. فقط به شکل زنده مدفون میشوند و یک روز به شیوهای زشتتر سر برمیآورند.
لونا لاوگود
یکی از سختترین چیزها این است که در بیشتر موارد وقتی نیاز به دوست داشته شدن داریم، این اتفاق نمیافتد. احساس وحشتناکی است. درد ناشی از دوست نداشته شدن.»
آزاده
نوشتن یک جور آزادسازی است. یک جور تخلیه که میتوانی با آن خودت را شرح دهی. به نظرم چیزی مثل درمان.
Tina
هیچ فردی شیطان به دنیا نمیآید
Qeziii
سکوت او مثل آینهای بود که خودت را در آن دیدی.
و چه منظر زشتی!
مهدی بهرامی
«میدانی آلیسیا مبتلا به اختلال شخصیت مرزی است؟ او به درمان جواب نمیدهد. وقتت را تلف میکنی.»
«اگر نمیتواند حرف بزند، از کجا میدانی مرزی است؟»
«حرف نخواهد زد.»
«تو فکر میکنی که ادا در میآورد؟»
«بله... راستش اینطور فکر میکنم.»
«اگر اینطور باشد، چهطور میتواند مرزی باشد؟»
کریستین با حالتی خشمگین نگاهم کرد.
مهدی بهرامی
. به دلایلی نمیتوانستم به مرد بیخانمان فکر نکنم. جدا از ظاهر کثیفش چیز دیگری در او وجود داشت. یک جور ترس یا یک حس غیرقابل وصف. او را به صورت کودکی در آغوش مادرش تصور کردم. یعنی هیچ وقت مادرش فکر میکرد که فرزندش چنین مرد کثیف و بدبو و دیوانهای میشود که کف پیادهرو بنشیند و غرغر کند؟
مهدی بهرامی
هر خواسته و هوسی را که داشت، قبول میکردم. دیگر خودم را نمیشناختم. این شخص جدید را دوست داشتم. این مرد نترس را که کتی از من ساخته بود.
مهدی بهرامی
دریافتم که تنها امیدم برای زندگی درمان شدن روانم است. باید دور میشدم. خیلی دور. در این صورت بود که احساس امنیت میکردم. از این رو در هجده سالگی برای تحصیل و درواقع احساس امنیت به دانشگاه رفتم. آن زندان نیمهساز را در سورِی رها کرده و احساس آزادی کردم.
اشتباه بود.
آن موقع این را نمیدانستم، اما دیگر دیر شده بود. من پدرم را در باطنم و در اعماق ناخودآگاهم مدفون کرده بودم. مهم نبود که چهقدر دور شدهام. او همه جا با من بود. همیشه یک گروه شرور و بیرحم از خشم و اضطراب تعقیبم میکردند و با صدای او فریاد میزدند که من بیارزشم و باید از خودم خجالت بکشم.
مهدی بهرامی
میخواستم بغلش کنم. اما نتوانستم. کتی رفته بود. کسی که آنقدر دوستش داشتم، برای همیشه ناپدید شده و این غریبه را بهجا گذاشته بود.
رها
ما از بخشهای مختلفی ساخته شدهایم. از چیزهای خوب و بد. یک ذهن سالم این تعادل نداشتنها را تحمل میکند و در یک زمان بخشهای بد و خوب را با تردستی کنترل میکند. بیماری روانی دقیقاً به معنای ناتوانی در این نوع تلفیق است و در نتیجه تماسمان را با بخشهای غیرقابل پذیرش خود از دست میدهیم
✿tanin
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۵۰%
تومان