بریدههایی از کتاب شغل مورد علاقه
نویسنده:آلن دوباتن
مترجم:محمدهادی حاجیبیگلو
انتشارات:انتشارات کتابسرای نیک
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۲۱۰ رأی
۳٫۹
(۲۱۰)
باید احساساتمان را به دام بیندازیم و تحلیل کنیم و از میان هزاران سرنخ پراکنده، مواد خامی را گرد آوریم که البته قرار نیست به اثری داستانی بینجامند؛ بلکه قرار است به نتیجهٔ بسیار مهمتری برسند: یعنی تار و پود زندگی شغلیمان در آینده.
سالک
فردی را تصور کنید که خیلی روی روزنامهنگار شدن سرمایهگذاری کرده است. خودِ کلمهٔ «روزنامهنگار» برای او تبدیل به نشانهای سراسر آمال و آرزو شده که تمام چیزی که در زندگی میخواهد در آن متجسم شده است. از اوان کودکی این شغل او را افسون کرده، به او انگیزه داده، به هیجانش آورده و به حرکت واداشته است. به این عادت کرده است که والدینش و عموهایش و خالههایش از همین الان او را روزنامهنگار صدا بزنند. این قضیه از ۱۲ سالگی شروع شد. اما این حوزهٔ شغلی هماکنون دچار زوال است و به پایان راه رسیده و به شکلی نادرست هنوز بیش از حد مورد تحسین و توصیه است. بنبست و بعد هم اضطراب.
narges
ما آواهای ترسها و شکنندگیهای غیرمنطقی را درونی کردهایم. برخی مواقع به آوای دیگری نیاز داریم که بتواند ترسهای گریزانندهٔ ما را متوقف کند و توانهای نهفتهٔ درونمان را به ما یادآوری کند؛ توانهایی که سیلابهای هراس و آشفتگی از نظرمان پنهان کردهاند. مغز ما فضایی وسیع و غارمانند است؛ آواهای همهٔ کسانی که تاکنون در زندگی دیدهایم در آن طنینانداز است. باید بیاموزیم نداهای مضر را خاموش کنیم و توجهمان را معطوف به نداهایی کنیم که به آنها نیاز داریم تا ما را در برابر مشکلات شغلیمان راهنمایی کنند.
حسین
نوابغ کسانی اند که میدانند چگونه دروننگری کنند و به احساسات و ایدههای خود اعتماد داشته باشند
شب
کاری که میتوانیم بکنیم این است که مشاغلی را که حس میکنیم به آنها علاقه داریم بررسی کنیم و آنها را بر این اساس تحلیل کنیم که تا چه حدی لذاتی را در اختیارمان میگذارند که دریافتهایم برایمان مهم هستند. این نوع مشاغل چگونه میتوانند پاسخگوی لذاتِ موردنظر ما باشند؟
ترانه
کسانی که پیش از وی اینها را حس کرده بودند شتابزده از کنار احساسات خویش گذشتند، زیرا این احساسات در کلیت جامعه چندان طرفداری نداشتند. آن شخصیتهایی که هنرمند یا کارآفرین میخوانیم، گذشته از دیگر دستاوردهایشان، کسانی اند که کمتر از دیگران برایشان اهمیت دارد که آیا وقتی به سراغ احساسها و دریافتهای کمتر شناخته شده اما عمیقاً پراهمیت خود میروند و بر مبنای آنها کاری را کلید میزنند، از منظر دیگران مرموز و غریب بهنظر برسند یا نه.
baran
برخلاف آنچه این تصور تأسفبار و سرکوبگرانهٔ رسالت به ما میگوید، کاملاً منطقی ــ و حتی نشانهٔ سلامت ــ است که استعدادهای خویش را نشناسیم و ندانیم آنها را چگونه به کار بگیریم. طبیعت انسان آنقدر پیچیده، تواناییهای هر فرد آنقدر غامض و بهسختی قابلِ تعریف دقیق و اقتضائات زمانه آنقدر بیثبات است که کشف بهترین همخوانی بین یک فرد و یک شغل، با اینکه چالشی خطیر و البته بسیار مشروع است، مستلزم میزان بالایی از فکر، کاوش و کمک دانایان است و چه بسا سالها ذهن ما را به خود مشغول کند. از این رو کاملاً منطقی و قابلدرک است که ندانیم باید سراغ چه کاری برویم. و در واقع اینکه متوجه شویم جواب این پرسش را نمیدانیم یکی از نشانههای مهم بلوغ است، بهجای اینکه با این فکر آزارنده بر خودمان رنجهای بسیار تحمیل کنیم که قاعدتاً باید جواب این سؤال را بدانیم.
Mina
باید نقش مشروع و لازمِ شکست را بپذیریم و به خودمان مجال دهیم که تا مدتها کارها را ناکامل و سرشار از نقایص انجام دهیم؛ این بهایی است که باید بپردازیم تا روزی از روزها در چندین دههٔ آتی عمرمان فرصتی بیابیم و کاری را به سرانجام برسانیم که دیگران باز از منظر خودشان موفقیتی خودبهخودی حسابش کنند.
amir
موانع امروزی، دیگر فقدان آموزش یا عدم امکانِ اطلاع یافتن از فرصتها نیست: بلکه مانع اصلی این است که نمیتوانیم به تحلیل دقیقی از قابلیتهایمان دست یابیم و برای پرورش این قابلیتها نیز بهدرستی راهنمایی نمیشویم. همین ایدهآلِ دشواریاب است که آزمونهای هدایت شغلیِ امروزی ادعا دارند حل و فصلش کردهاند، اما بسیار با آن فاصله دارند.
مرلین
بهترین نوع نداهای درونی آنهایی هستند که بهنحوی ملایم و غیرشتابزده با ما سخن میگویند. این نداها این حس را به ما میدهند که گویی آغوش همدلانهٔ کسی دور شانههایمان را گرفته که سالها تجربهٔ زندگی دارد و با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کرده، اما دچار تلخکامی و آشفتگی نشده است. صاحب این ندا میتواند کسی باشد که حوصله به خرج داده است، زیر بار شکستها شانه خالی نکرده و سرانجام یا به موفقیت رسیده و یا بیآنکه دچار تنفر از خویشتن شود شکست را پذیرفته است.
pinkviolet
یکی از مهمترین نشانههای اینکه در مسیر شغلیِ درستی قرار داریم ــ که البته لاجرم نشانهای پنهان محسوب میشود ــ این است که موفقتر از والدینمان باشیم. این اصلاً به معنای ناجوانمردی و سنگدلی از جانب ما نیست، بلکه میتواند نشانهٔ درستی باشد بر اینکه سراغ شغلی رفتهایم که برایمان ارزشمند و روحیهبخش است.
bfs
اما هنگامی که کوشیدیم بر اساس آنها عمل کنیم، فجایعی نیز بهبار آمد. این ایدهها مدام ما را زمین زدند. بیطاقتی بهبار آوردند و در ما احساس تردید و دودلی شدید برانگیختند. اشکال نیرومند جدیدی از نومیدی خلق کردند. بدین ترتیب ما زندگی خود را بر حسب معیارهای نوین و بلندپروازانهای قضاوت میکنیم که مدام باعث میشوند احساس کنیم کم آوردهایم.
foad fahmide
وقتی در مورد شغل کسی مطالعه میکنیم، باید حواسمان به این باشد که آنان هنگام کار از چه چیزهایی لذت میبردند و ردیابی کنیم که این جنبههای لذتبخش چه اشتراکاتی با لذتهای موردنیاز ما دارند. ما در جستجوی جایگاه ارزشمندی هستیم که استعدادها و لذات ما همچنین نیازهای جهان را نیز برآورده کنند؛ آنجا همان جایی است که باید بکوشیم آیندهٔ شغلیمان را بهسویش سوق دهیم.
Kimia Bahari
خیلی خوب میبود اگر تخیل انسان محدود به آمال و آرزوهایی بود که عملی و تحققپذیر باشند. درست نیست چنین خیالپردازانِ سرسختی باشیم. اما امیدهای ما اساساً پا از حد خویش فراتر میگذارند. آنان لحظهای توقف نمیکنند تا هم از تواناییهای شخصی خودمان ارزیابی دقیقی بکنیم و هم میزان مساعد بودنِ جهان بیرون را برای طرحها و برنامههایمان بهخوبی بسنجیم. طبیعت به ما قابلیتهای امیدپرورانهای را ارزانی داشته که برای نوع بشر سودمند است، اما چه بسا برای ما در مقام فرد چندان سودمند و مفید نباشد.
FerFerism
تصور کنیم که اگر در زندگی رسالتی داشته باشیم آنگاه شکی نخواهد بود بر اینکه مقدر شدهایم در زندگی کاری عظیم به انجام برسانیم. در نتیجه، فقدان رسالت در زندگی نه تنها نوعی بداقبالی محسوب میشود، بلکه همچنین نشانهٔ فرودستی دانسته میشود. از این رو هنگامی که در زندگی مسیر خاصی نداریم، نه تنها هراسان میشویم بلکه همچنین روحیهمان را میبازیم و فکر میکنیم که همین سرگشتگیِ ما نشانهٔ آن است که هر راهی هم در پیش بگیریم بیتردید مسیری بیاهمیت و پیشپاافتاده خواهد بود.
FerFerism
امرسون میگوید «باور داشتن به افکار خویشتن، باور داشتن به آنچه در ژرفای دلتان برایتان حقیقت است حق همهٔ انسانهاست و این است نبوغ»
جابر
خوشبینیِ جهان مدرن فرصتهای شادمانی را بسیار بیشتر کرده است، اما در عین حال شبح اضطراب و کمالطلبیهای عقیم را نیز همهجا گسترانده است.
رهگذر خورشید
اگر هجومهای همیشگیِ حسادت در کار نبودند ما نمیتوانستیم بدانیم که واقعاً چه میخواهیم. به جای اینکه سعی کنیم حسادتمان را سرکوب کنیم، باید تمام تلاشمان را بکنیم که آن را موشکافانه تحلیل کنیم. هر شخصی که به او حسادت میورزیم، دارای قطعهای از پازلی است که وقتی کامل شود آیندهٔ محتمل ما را به تصویر میکشد
alireza453
(کسانی که نویسندههایی بزرگ میدانیم در نهایت صرفاً افرادی هستند که خوب میدانند چگونه تورهای پروانهگیریِ خویش را بهدست گیرند تا فرّارترین، سربههواترین و گریزپاترین افکار را به دام اندازند).
F.s
در برخی شرایطِ تحقیرآمیز که در هر شغلی پیش میآیند، بسیاری از ما دچار این تصور میشویم که به خاطر این مشکلات حقمان است که از عشق و محبت دیگران محروم شویم. ما باید ندایی را در درون خویش بگنجانیم که بین دستاوردها و مهرورزی فرق بگذارد: که به ما همواره یادآوری کند حتی وقتی ناکام میشویم کماکان ارزش دوست داشته شدن داریم، که پیروز شدن فقط یکی از جنبههای هویت ماست، که لزوماً مهمترین جنبه نیز به حساب نمیآید.
محمدجواد
حجم
۳۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۳۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان