بریدههایی از کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران
۴٫۴
(۱۹)
در دین، بالخصوص دین اسلام، سیاست یکی از عزیزترین اجزاء است و جدا کردن سیاست از اسلام به معنی جدا کردن یکی از عزیزترین اعضای اسلام از پیکر اسلام است
زارالی
تا آنجا که اطلاع داریم بعد از این انقلاب اغلب مساجد خلوت شده، چرا خلوت شده؟ با این که آدم فکر میکرد بعد از انقلاب باید مردم بیشتر به مساجد هجوم بیاورند. علتش این است: قبل از پیروزی انقلاب یک سلسله مسائل برای مردم مطرح بود و آن مسائل در مساجد مطرح بود، مردم هم جمع میشدند، بعد از پیروزی انقلاب یک سلسله مسائل دیگر باید مطرح شود. مساجد خودشان را برای آن مسائل آماده نکردهاند و باید آماده کنند و مساجد باید احیا شود. رادیو تلویزیون ضرورت دارد برنامه مذهبی داشته باشد، حزب اسلامی باید وجود داشته باشد، باید مردم تمرین سیاسی در احزاب ببینند، باید حزب رشد سیاسی مردم را زیاد کند و باید در حزبهای اسلامی و کانونهای حزبی تعلیمات اسلامی هم داده شود، همه اینها لازم و ضروری است اما یک وقت رادیو تلویزیون و کانونهای حزبی جای مساجد را نگیرد، اگر جای مساجد را بگیرد فاجعه به وجود آمده است.
mah_s
از نظر فجیع بودن جنایت، ما هر چه که مشرق زمین را توصیف کنیم و هر چه که منبریها در منابر راجع به بنیامیه و بنیالعباس و حتی حجّاج بن یوسف ثقفی حتی مبالغه کنند، مشرق زمین هرگز به پای اروپاییهای قرون وسطی نمیرسد، به پای اروپایی امروز هم نمیرسد. مجازات زنده زنده آتش زدن به سادگی انجام میشد. تاریخ آلبرماله قسمت قرون وسطای آن را بخوانید. مثلا مینویسد: یک دسته زن را (با این که زن بیشتر مورد ترحم است) به یک جرم خیلی کوچک زنده زنده آتش زدند.
seyedfatemi
اگر اشرفمانند بودن آزادی است و زینب بودن آزادی نیست، ما میخواهیم برده باشیم نه آزاد.
~fatemeh♡
درد معنویت بشر را سلب مالکیت به تنهایی کفایت نمیکند. عدالت اجتماعی لازم است نه سلب مالکیت، زیرا اگر در جامعهای عدالت اجتماعی برقرار نباشد پایه معنویت هم متزلزل خواهد بود. منطق اسلام این است که معنویت را با عدالت توأم با یکدیگر میباید در جامعه برقرار کرد. در جامعهای که عدالت وجود نداشته باشد، هزاران هزار بیمار روانی به وجود میآیند. محرومیتها ایجاد عقدههای روانی میکند و عقدههای روانی تولید انفجار؛ یعنی اگر جامعه به تعبیر علی (ع) به دو گروه گرسنه گرسنه و سیرِ سیر تقسیم شود، وضع به همین منوال باقی نمیماند، بلکه صدها تالی فاسد به همراه خواهد آورد. یک گروه گرفتار بیماریهایی نظیر تفرعن، خودبزرگبینی و... میشوند و گروه دیگر دچار ناراحتیهای ناشی از محرومیت.
fateme dehnavi
وابستگی به یک امر محدود است که انسان را محدود و کوچک میکند، وابستگی به یک امر نامحدود و تکیه به آن عین وارستگی و عدم محدودیت است. حافظ میگوید:
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند
fateme dehnavi
میخواهیم دموکراسی را بر اساس آزادیهای انسانی بنا نهیم نه بر اساس رهایی حیوانیت؛ و امکان ندارد انسانیت انسان آزاد باشد در حالی که حیوانیت او رهاست. یعنی در رابطه انسانیت و حیوانیت، یا باید حیوانیت تابع و مطیع انسانیت باشد و یا انسانیت انسان مقهور و ذلیل و برده حیوانیتش باشد.
fateme dehnavi
بزرگترین هدیهای که یک رهبر به ملتش میتواند بدهد «ایمان به خود» است، یعنی آن ملت را به خودش مؤمن کند. یک رهبر ممکن است هدیهای که به مردمش میدهد هدیه مادی باشد، فرض کنید یکی از منابع مادی را که دشمن میبرده است بگیرد و به ملت پس بدهد. ممکن است هدیه سیاسی باشد، استقلال سیاسی به ملت خودش بدهد. ممکن است ایمان به رهبر باشد یعنی ملت معتقد شود که رهبر ما رهبر خیلی بزرگی است. ولی اینها آنقدر مهم نیست که هدیهای که یک رهبر به ملتش میدهد این باشد که این ملت را به خودش مؤمن و معتقد کند
fateme dehnavi
مسئلهای مطرح میکنند تحت عنوان نقش رهبر در نهضتها یا در تاریخ، که آیا تاریخ شخصیت را میسازد یا شخصیت تاریخ را میسازد؟ آیا نهضت رهبر را میسازد یا رهبر نهضت را میسازد؟ میدانیم نظریه صحیح این است که یک اثر متقابل میان نهضت و رهبر هست. آیا رهبر نهضت را به اوج میرساند یا نهضت رهبر را رهبر میکند؟ حقیقت این است که هر دو، یعنی مزایا و امتیازاتی باید در رهبر باشد (که اینها نهضت را به اوج میرساند و خصوصیتی باید در نهضت وجود داشته باشد که این خصوصیت این رهبر را رهبر میکند.
امام خمینی ارزشها را با معیارهای اسلامی مطرح کردند
علت این که امام خمینی رهبر بلامعارض و بلامنازع این نهضت شد این است که علاوه بر این که واقعا شرایط و مزایای یک رهبر در فرد ایشان جمع بود ایشان در مسیر فکری و روحی و نیازهای مردم ایران قرار داشت که دیگران در این مسیر قرار نداشتند، یعنی اگر امام خمینی با همه مزایای شخصی که دارد منطقی که به کار برد و اهرمهایی که روی آن اهرمها دست میگذاشت و فشار میداد و جامعه را به حرکت میآورد از نوع اهرمهایی بود که دیگران روی آنها فشار میآورند،
fateme dehnavi
خدا ترسیدن یعنی از قانون خدا ترسیدن، از عدل خدا ترسیدن، از سنت خدا ترسیدن. در دعاها میخوانیم: یا مَنْ لا یخافُ اِلّا عَدْلُهُ ای کسی که ترس از او به معنی ترس از عدالت اوست. در یک نظام اجتماعی عادلانه هم که واقعا هیچ ظلم و اجحافی نباشد انسان اگر بترسد از چه میترسد؟ از عدلِ قانون میترسد. عدالت هم که یک موجود وحشتناک و ترسناک نیست. پس، از عدالت ترسیدن یعنی چه؟ یعنی انسان از خودش باید بترسد، تخلف و گناه نکند. این است که میگویند ترس از خدا در نهایت امر به ترس از خود یعنی به ترس از تخلفات و جرائم خود برمیگردد.
fateme dehnavi
«اصلاح» در اصطلاح اسلامی
مقدمتا باید عرض کنم که امروز اصطلاحی رایج شده است که این اصطلاح نباید ما را به اشتباه بیندازد. امروز وقتی میگویند «اصلاح» یعنی سامان دادنهای آرام تدریجی غیر بنیادی، ولی وقتی میخواهند بگویند تغییرات بنیادی میگویند انقلاب. آیا در اصطلاح اسلامی هم وقتی میگویند «اصلاح» مقصود همین است؟ نه، در اصطلاح اسلامی وقتی گفته میشود اصلاح، نقطه مقابل افساد است، اعم از آن که تدریجی و ظاهری و به اصطلاح عَرَضی باشد یا بنیادی و جوهری.
fateme dehnavi
یکی از تحقیرهای بزرگی که به انسانیت شده است همین است که خواستهاند برای تمام جامعهها، برای تمام نهضتها و جنبشها ماهیت مادی قائل شوند و جنبههای معنوی یعنی جنبههای انسانی و انسانیت را یک امر غیر اصیل و روبنایی و فرعی و طفیلی و یک امری که مقوّم واقعیت نهضتها نیست بدانند؛ یعنی در هر نهضتی، برداشتی اقتصادی از تاریخ و برداشتی تاریخی از اقتصاد و برداشتی تاریخی و اقتصادی از انسان بدون برداشتی انسانی از تاریخ و جامعه و اقتصاد؛ و تحقیری از این بالاتر بر انسان وارد نشده است.
fateme dehnavi
در خود طبیعت، میان مرد و زن تفاوتهایی هست. زن چیزهایی از احساسات، عواطف، طرز تفکر، طرز برداشتها، تواناییها و استعدادهای بدنی دارد که مرد ندارد و مرد خصوصیاتی دارد که زن ندارد. در عین حال که در انسانیت با یکدیگر متشابه و متساوی هستند، این جهت را هم نباید فراموش کنیم که در متن خلقت و فطرت، مدار زن و مدار مرد تفاوتهایی دارند. ما نباید تحت تأثیر فرنگیها اختلافات و تفاوتهایی را که میان زن و مرد هست ـ که دست خلقت و دست خدا گذاشته است برای این که این دو مکمّل یکدیگر باشند ـ نادیده بگیریم. اگر زنها در خلقت جسمی و خلقت روحی عینا مانند مردها بودند نقص بود و اگر مردها عینا مانند زنها بودند نیز نقص بود. این دو طوری خلق شدهاند که مکمّل یکدیگر هستند. ما این حساب را نباید فراموش کنیم.
hiba
یک آدم آگاه هم که در میان مردم پیدا شود، میلیونها نفر را آگاه میکند.
hiba
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد
که بستگان کمند تو رستگارانند
hiba
روحانیت در شیعه از ابتدا مستقل از دستگاههای حکومتی بوده و شیعه هیچ وقت این اصل را نپذیرفته که اولیالامر را بر هر حاکمی تطبیق کند.
hiba
امر به معروف و نهی از منکر یعنی اگر وضع حاکم وضع نامطلوب و غیر اسلامی بود تو نباید تسلیم وضع بشوی و تمکین وضع بکنی؛ تو باید برای طرد، نفی و انکار این وضع جهت برقرار ساختن وضع مطلوب و ایدهآل کوشش کنی. جهاد هم همین طور است.
hiba
از نظر اسلام در درون هر استضعافگری، در درون هر فرعونی از فرعونها یک انسانِ در زنجیر نهفته است،
hiba
وقتی که ملتی خالص و مخلص به دنبال رهبری خالص و مخلص حرکت کند، تمام قدرتهای دنیا (استعمار سیاهش و استعمار سرخش، چپش و راستش، غربیاش و شرقیاش) هم قیام کنند محال و ممتنع است که از عهده او برآیند.
hiba
در یک جامعه فاسد گاهی حدود الهی، قوانین الهی (جزائی یا غیر جزائی) به حالت تعطیل در میآید. وقتی به حالت تعطیل درآمد، چون بیحساب وضع نشده است، نظام اجتماعی در همان قسمتِ مربوط به آن قانون به حالت نیمه تعطیل درمیآید، اعم از آن که آن قانون الهی به طور کلی تعطیل شده باشد یا به صورت تبعیض در آمده باشد یعنی در مورد بعضی اجرا میشود، در مورد بعضی دیگر اجرا نمیشود؛ قانون قدرتش برای به تله انداختن قوی، ضعیف است و برای گرفتار کردن ضعیف، قوی است. این یک مورد از موارد تعطیل حدود الهی است.
hiba
حجم
۳۰۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
حجم
۳۰۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
قیمت:
۵۴,۰۰۰
۲۱,۶۰۰۶۰%
تومان