بریدههایی از کتاب خطاب به عشق
۳٫۶
(۸۷)
احساس کسی را دارم که مدتیست همه چیزش را از دست داده.
da☾
قلبم سنگین شده و در نظرم همهٔ راههای زندگی دشوار شده است.
da☾
من برای عشق ورزیدن در خواب و خیال ساخته نشدهام. زندگی را میفهمم و میدانم کجاها هست.
da☾
من ماههای بسیار طاقتفرسا و پرفشاری را از سر گذراندهام تا از لحاظ روانی فرسوده نشوم. چیزهایی که معمولاً بهراحتی تابشان میآوردم الآن از تحملم خارج است. مهم نیست؛ این هم خواهد گذشت.
da☾
من از همه چیز دور افتادهام. از وظایف انسانیام، از کارم. محروم از کسی که دوستش دارم.
da☾
از اعماق روحم دوستت دارم.
da☾
من فقط یک چیز را حس میکردم؛ فراق و سیاهی
da☾
دوری از او که دوستش میداریم چقدر طاقتفرساست. از چهرهات محرومم و در این جهان چیزی از آن عزیزتر ندارم.
da☾
راه من خوشبخت بودن با توست.
da☾
اینجا از دوستم بئاتریس ویان قدردانی میکنم که کاری مقدس را به انجام رساند: او بود که نامهها را پاکنویس کرد و بر آنها تاریخ گذاشت( !!) و روزها و روزها این نامهنگاری را مرتب کرد. ملاحظه و دقت و ظرافتی به کار برد که تنها از قلب بخشنده و مهربان او برمیآمد.
کاربر ۳۲۴۷۳۷۰
زمان، زمان ماست که عاشق شویم و عشق را آنچنان نیرومند و مستدام بخواهیم که از فراز همهچیز عبور کنیم.
کاربر ۳۲۴۷۳۷۰
من خستهام، به تو احتیاج دارم.
da☾
او خوشبختی و بدبختی را با شدتی یکسان زندگی میکند، تمام و کمال و تا ژرفنا تسلیم آن میشود.
da☾
یک روز بدون تو روزیست که تمام نمیشود، شهریست بدون باغ، زمینیست بی آسمان...
paria_hpr
وای عشق من! دلم میخواست از جسم و جان باکره بودم برای تو. دلم میخواست زبانی بلد بودم که قبلاً استفاده نشده بود تا برای صحبت کردن با تو به کار برم!
دلم میخواست میتوانستم معنای جدید کلمات را که تو باعث شدی کشف کنم، برایت توضیح دهم. بیشتر از هر چیز دلم میخواست میتوانستم تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد، تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم.
کاربر ۳۶۷۶۸۰۸
امیدواری روزها را کوتاهتر میکند
Faezeh Jahandar
دوستت دارم بدیهی مثل زندگی.
Faezeh Jahandar
حدس میزنم که تو این حق را برای من قائل نیستی که شریک لحظات شادیات باشم، اما بهنظرم هنوز حق شریک بودن در غمها و رنجهایت را دارم، شده از راه دور.
Mary gholami
شبت بخیر زن سیاهسفید. تمام تلاشت را بکن که پیش من بمانی. این همه توقع و بدخُلقی را تمامش کن. این روزها زندگیام آسان سر نمیشود. دلیل کافی دارم که شاد نباشم. اما اگر خدایی داری، او آگاه است که حاضرم تمام هستی و داراییام را بدهم تا باز دستت را روی صورتم حس کنم. من از چشمانتظاری و دوستداشتنت دست برنمیدارم، حتی در میانهٔ برهوت. فراموشم نکن.
کاربر ۱۹۸۵۷۸۴
همین که چهرهات از ذهنم پاک میشود آرامشم را از دست میدهم. اگر نیایی طاقت خواهم آورد؛ اما چه طاقتی؟ در بطن اندوه، در برهوت دل.
کاربر ۱۹۸۵۷۸۴
حجم
۶۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
حجم
۶۶۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰۳۰%
تومان