بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خطاب به عشق | صفحه ۴۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خطاب به عشق

بریده‌هایی از کتاب خطاب به عشق

نویسنده:کاترین کامو
انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۸۷ رأی
۳٫۶
(۸۷)
عشق من، این هفته‌ای که می‌آید، این روزهایی که بی تو می‌گذرند، ماه‌هایی که تو اینجا نیستی تا مایۀ آرامش و امیدم باشی. آخ که چقدر سخت است! مراقب خودت باش، خیلی مراقب خودت باش. در سختی و آسایش با تو خوشبخت بوده‌ام، خیلی به حضورت نیاز دارم، به لبخندهایت، به خنده‌هایی که به من می‌بخشیدی، به اعتمادی که به من می‌دادی، به غم و خشمی که در من می‌ساختی.
hedgehog
هربار که از تو جدا می‌شوم اضطراب می‌گیرم و لرزشی ته قلبم احساس می‌کنم. کجایی؟ کجایی عشق من؟ تو منتظرم می‌مانی، این‌طور نیست؟ مثل من که منتظرت هستم با تمام توان و با وفایی استوار و درازمدت، با شک و یقین. تا یکشنبه یک دریا میان ما فاصله است. اما واقعاً انگار که تو را با خود آورده‌ام، از من جدا نشده‌ای. تا چهارشنبه عزیزم. زود می‌بینمت، بندرگاه، چراگاه، علفزار، نان و بلم!... می‌بوسمت و محکم در آغوشم می‌فشارمت...
hedgehog
از صمیم قلب آرزو دارم که کنارم باشی در این لحظه؛ فقط همین جمله هرچه باشد به زحمت گفتنش می‌ارزد.
hedgehog
دوستت دارم. زیبا و با‌وقار! چقدر در این لحظه دلم می‌خواهد ببینمت. به تو فکر می‌کنم، به این فیلمی که آن‌قدر در آن دوستت دارم: زیباترینِ صورت‌ها، روحی آشکاره، رنج،... بله، چقدر زیبا بودی! گاه در ستیغ زمان که در آن نه خوشبختی هست و نه بدبختی و فقط عشق هست و سکوتش، چقدر با من بودن را بلدی تو. مثل ساحل‌هایی که تو دوست می‌داری، آنجا که آسمان را نهایتی نیست. دوستت دارم. این‌ هم آخرین نامه‌ام که امیدوارم آخری باشد. ما با هم زندگی خواهیم کرد. چه توان و چه خوشبختی‌ای از این پس احساس می‌کنم. چقدر خواهمت بوسید، به‌زودی زود.
hedgehog
وقتی تسلیم آشفتگی می‌شوم تو می‌توانی مرا هل دهی و دوباره به نظم بکشانی.
hedgehog
در حقیقت، اینجا دیگر آرام و قرار ندارم، می‌جوشم و یک فکر بیشتر در سرم نیست: تو.
hedgehog
گاهی بدون اینکه خودت بدانی چیزهایی می‌نویسی که از تمام رحمت آسمان بیشتر به کار عشقم می‌آید.
hedgehog
دوستت دارم. بیا. به من کمک کن تا درست زندگی کنم. پشت و پناه من باش. خودت را تسلیم من کن تا برایم ممکن شود که به شانه‌هایت تکیه کنم. مرا محکم در آغوش بگیر.
hedgehog
وای از تو! کاش می‌دانستی چه ملالی دارم و چطور یادِ بودنت می‌افتم و چقدر خودم را تنها حس می‌کنم! امشب، عزیزم، خیلی دلم می‌خواست گریه کنم کنار تو، با تو. چقدر دلم می‌خواست خودم را در آغوشت مچاله کنم. به‌تمامی کوچک. من الآن اما خیلی کوچکم و تنها بدون تو. و تحقیرشده، به‌طرز وحشتناکی تحقیرشده. اما بگذریم.
hedgehog
آیا به من فکر کرده‌ای، دیشب، نیمه‌شب. من، با تمام توانم، در هوست، با همهٔ هیجان عشق، به تو فکر کرده‌ام.
hedgehog
عشق من، خوب فکر کن. بله، ما به نقطه‌ای رسیده‌ایم که دیگر هیچ چیز نخواهد توانست هرگز ما را از هم جدا کند؛ به نقطۀ رضایت و رهایی متقابل، اما قبل از آنکه به آن متعهد شویم فکر کن. دیگر نباید از بی‌فکری پشیمان شوی چون یک‌بار شده‌‌ای. این مسئله خیلی جدی است و ما خیلی مشکلات داریم. زود بیا و مرا از این اضطراب خلاص کن! اضطرابی که وقتی با "ما" تنها می‌مانم به سراغم می‌آید. زود بیا. منتظرت هستم. کاملاً به تو کشش دارم و دعا می‌کنم، دعا می‌کنم، دعا می‌کنم. تو را محکم به خویش می‌فشارم، دوستت دارم.
hedgehog
هیچ‌کس در دنیا بهتر از من به تو گوش نخواهد سپرد.
hedgehog
برای فهمیدن اینکه چرا و نه چگونه، منتظرت هستم، عشق من؛ برای اینکه قضیه برای هردومان روشن شود. اگر مرا در عمق وجودت بپذیری که این کار را خواهی کرد، من هم آن‌وقت کاملاً صادق خواهم بود. به هر حال فرقی ندارد؛ انگار همه چیز را از پشت پرده‌ای با محبتی بیشتر نگاه می‌کنم. گویی اطرافیانم را بیشتر دوست می‌دارم، همین. دربارۀ خودمان: مشغول به زندگی‌ام هستم و الآن همه چیز در زندگی‌ام عشق است.
hedgehog
ماریا کاسارس به آلبر کامو شنبه شب، اول ژانویۀ ۱۹۴۹ من اینجا هستم، "راضی"، در حال صحبت با تو. "چهره به چهره". فقط (از خوشحالی دلم می‌خواهد بخندم) حرف‌ها بسیار زیاد و بسیار غلیظ و بسیار انبوه است. اما نترس: تمام چیزهایی که در من تلنبار شده و وول می‌خورند، هم کهنه و هم نو، آشفته و درهم هستند و به‌نظرم مثل عصارهٔ مذاب پر از شیره‌اند و فکر نمی‌کنم ممکن باشد که یکهو از ذهنم ناپدید شوند. وای که می‌ترسم. من هم به‌طرزی وحشتناک می‌ترسم و کاشکی مرا ببینی که چطور خم شده‌ام تا این گنجی را که به‌تازگی کشف کرده‌ام حفظ کنم و پنهان نگهش دارم. به‌خیالم که متوجه بزرگ شدن ناگهانی‌ام بشوی. آن وقت کمتر خواهی ترسید. از طرفی، انگار این قضیه خیلی معلوم است. من اما می‌ترسم و نمی‌دانم چرا. اولین‌بار است که در زندگی‌ام وقتی کسی زیاد بهم نگاه می‌کند چشم‌هایم را پایین می‌اندازم.
hedgehog
دریا رو در روی توست. نگاه کن که چه سنگین است، چه فشرده، چه غنی، چه قوی. نگاه کن چطور زندگی می‌کند: از فرطِ زور و نیرو، مخوف است. فکر کن که من، با تو، شبیه او می‌شوم. فکر کن که وقتی از عشق تو در اطمینانم، دیگر هرگز به دریا غبطه نمی‌خورم که این‌قدر زیباست: مثل خواهرم دوستش دارم.
hedgehog
سال‌های نو مبارک، عشق من! سال‌های با هم بودن، سال‌هایی که دور از تو نمیرم... میلی بچگانه به گریستن دارم، که به‌خاطر لبریز بودن از زندگی‌ست. تو را در آغوشم می‌فشارم، بس طولانی. آلبر.
hedgehog
خواب وقتی که دیگر وقت نداشته باشیم از این عشق سخن بگوییم. بله، می‌خواهم دیگر از آن حرف نزنم تا چنان در زندگی‌مان درونی شود و چنان با نفس‌کشیدنمان آمیخته شود که... دوست داشتن به‌مثابهٔ نفس کشیدن ‌باشد، همین. زندگی کردن و جنگیدن در کنار هم، با یقین. عزیزم، چقدر از تو ممنونم به‌خاطر آنچه به من می‌دهی و چقدر دلم می‌خواهد این خوشبختی را که به من می‌گویی احساسش می‌کنی، گسترش دهم و افزون کنم...
hedgehog
چرا باید در فراقت این‌قدر خوشحال باشم؟
hedgehog
او اینجاست، جدی و باهوش و محکم و مرا از ترس و شگفتی و امیدواری به لرزه می‌اندازد. برایم گرمای مبهمی می‌آورد و حس می‌کنم که زن هستم... زن تو!
hedgehog
ماریا کاسارس به آلبر کامو سه‌شنبه، نه، پنج‌شنبه، ۳۰ دسامبر ۱۹۴۸ دیگر حتی نمی‌دانم چطور زندگی کنم. نامۀ اولت را دریافت کرده‌ام. تو مرا دوست داری! قطعاً همین‌طور است، چون اگر دوستم نداشتی، نگران وضعیت افسردگی‌ام یا شادی‌ام بابت خواندن نامه‌هایت نمی‌شدی. خب، مطمئن هستم که مرا دوست داری، می‌خواهی دیگر چه آرزویی داشته باشم؟! بسیار خب، خودت را عذاب نده. من الآن به حالی‌ام که از فرط شادی می‌خندم به‌خاطر جان‌گرفتنت که انگار هوای الجزیره آن را به بالاترین حد رسانده است. حالم خوب است آن‌قدر که یک عالم دوستت دارم؛ که هرچه از طرف تو بیاید از آن استقبال می‌کنم چرا که تو آن را به من داده‌ای.
hedgehog

حجم

۶۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

حجم

۶۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰
۳۰%
تومان