بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خطاب به عشق | صفحه ۲۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خطاب به عشق

بریده‌هایی از کتاب خطاب به عشق

نویسنده:کاترین کامو
انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۸۷ رأی
۳٫۶
(۸۷)
دوری از او که دوستش می‌داریم چقدر طاقت‌فرساست. از چهره‌ات محرومم و در این جهان چیزی از آن عزیزتر ندارم.
محمدرضا
عشق، ماریا، جهان را فتح نمی‌کند اما خودش را چرا. تو خوب می‌دانی، تو که قلبت چنین سزاوار ستایش است، که ما خوف‌انگیزترین دشمنان خودمان هستیم.
محمدرضا
زمان، زمان ماست که عاشق شویم و عشق را آنچنان نیرومند و مستدام بخواهیم که از فراز همه‌چیز عبور کنیم
محمدرضا
من با تو سرچشمه‌ای از زندگی را بازیافته‌ام که گمش کرده بودم.
Mary gholami
دوستت دارم. بیا. به من کمک کن تا درست زندگی کنم. پشت و پناه من باش. خودت را تسلیم من کن تا برایم ممکن شود که به شانه‌هایت تکیه کنم. مرا محکم در آغوش بگیر.
مهدی ابراهیمی
کاش می‌شد فکرم را برایت بفرستم که یک روز تمام پر از تو بوده است. من تا عمل جراحی بعدی که حدود ده روز دیگر است، اینجا می‌مانم. برایم بنویس و تنهایم نگذار. افکار بدی زله‌ام کرده بود؛ افکاری دلشوره‌آور. بعضی لحظات مأیوس بودم. آخ، عزیزم، چقدر به تو نیاز دارم. اما شیرینی کشداری داشت همه جا با خود بردنت، مثل شیرینی احساس امشب که دارم از خواب و محبت توأمان می‌میرم. می‌بوسمت عشقم، طولانی، البته می‌گذارم نفس هم بکشی.
مهدی ابراهیمی
علاوه بر این من حسود هم هستم، به احمقانه‌ترین شکلی که کسی می‌تواند باشد. نامه‌هایت را می‌خوانم و با دیدن اسم هر مردی دهانم خشک می‌شود. چون تو هم فقط با مرد‌ها بیرون می‌روی. و البته خیلی طبیعی است. تو این‌طور هستی، شغلت، زندگی‌ات.
مهدی ابراهیمی
تمام این روزها، از صبح تا شب، به من فکر کن. در تمام دقیقه‌ها به خودت بگو که من پیشت مانده‌ام. خدانگهدار، عشق من، عشق عزیز من. مثل دیروز تو را می‌بوسم. آلبر
مهدی ابراهیمی
خب، عشق من. باید بخوابم. از طرفی، دلم می‌خواهد یک ذره دیگر برایت بنویسم: دوستت دارم. این کاری‌ست که انجام داده‌ام، بارها تکرار کرده‌ام، همین. باز هم تکرارش می‌کنم. دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم.
مهدی ابراهیمی
از تو، چنان رنجی به من رسیده که هرگز انتظارش را از هیچ جنبنده‌ای نداشتم. حتی امروز، فکرت در ذهنم با رنج آمیخته است. اما با تمام این مرارت‌ها، صورتت برای من هنوز خوشبختی‌ست؛ خود زندگی‌ست.
مهدی ابراهیمی
دوستت دارم. با تمام جان دوستت دارم، با تمام توانم. دلم می‌خواهد تو را کنار خودم داشته باشم و در این سال نویی که می‌آید، رو در روی تو بنشینم. این بار در آغوشت نخواهم بود، اما در هر لحظه از روز که چشمانت را ببندی انگشتانم را روی لب‌هایت احساس خواهی کرد.
مهدی ابراهیمی
وای عشق من! دلم می‌خواست از جسم و جان باکره بودم برای تو. دلم می‌خواست زبانی بلد بودم که قبلاً استفاده نشده بود تا برای صحبت کردن با تو به کار برم! دلم می‌خواست می‌توانستم معنای جدید کلمات را که تو باعث شدی کشف کنم، برایت توضیح دهم. بیشتر از هر چیز دلم می‌خواست می‌توانستم تمام روحم را در چشمانم بگذارم و تا ابد، تا هنگام مرگم، به تو نگاه کنم.
مهدی ابراهیمی
آدم که حساس باشد تمایل دارد آنچه را که مأیوسش می‌کند بینش بنامد و آنچه را که به دردش نمی‌خورد واقعیت. این بینش اما به‌اندازۀ سایر چیزها کور است. فقط یک روشن‌بینی وجود دارد: پی خوشبختی‌ رفتن. می‌دانم که هر چقدر هم گذرا باشد هر چقدر هم مخاطره‌آمیز یا شکننده، خوشبختی برای ما دوتا مهیاست اگر دستمان را سمتش دراز کنیم. حتماً اما باید دستمان را دراز کنیم.
Bahar M
زمان، زمان ماست که عاشق شویم و عشق را آن‌چنان نیرومند و مستدام بخواهیم تا از فراز همه چیز عبور کنیم.
Bahar M
ما همدیگر را اتفاقی دیدیم، همدیگر را بازشناختیم، تسلیم هم شدیم، عشقی آتشین از بلور ناب ساختیم، آیا به خوشبختی‌مان و آنچه نصیبمان شده حواست هست؟
Bahar M
چه اضطراب‌ها و دلهره‌ها که نکشیدند اهالی سدهٔ بیستم و چقدر قلبشان به تپش نیفتاد تا نامه‌هایشان به مقصد برسد؛ اضطرابی که شاید نسل جدید، در جهانی عجین‌شده با سرعت و سهولتِ ارتباط، با آن بیگانه باشد. امروز نامه‌نگاری دیگر راهیِ دنیای فانتزی‌ها و تخیلات شیرین شده است و جایی در جهان مجازی و جهان واقعی ندارد. کاغذهایی حامل دست‌خط دوست، واگویندهٔ جزئی‌ترین رفتارها و احساسات و خصلت‌های نویسنده، جوهری که قدم‌قدم بر سفیدی می‌دود تا خبر برساند و خط‌وخبری بگیرد؛ ریسمانی تنیده از "حافظهٔ گیاهی" که این کران و آن کران تاریخ چند هزار سالهٔ انسان متمدن را به هم پیوند می‌زند. این‌هاست که نامه را به شیئی عزیز بدل می‌کند، به چیزی فراتر از شیئی تزئینی و موزه‌ای، به جانداری سخنگو که تعلیم سخن گفتن می‌کند؛ جانداری به دیرینه‌سالیِ خط.
Bahar M
فراقت بی‌رحمی است، اما این رنج کشیدن به‌خاطر تو می‌ارزد به تمام خوشی‌های جهان.
afrz
آدم که حساس باشد تمایل دارد آنچه را که مأیوسش می‌کند بینش بنامد و آنچه را که به دردش نمی‌خورد واقعیت. این بینش اما به‌اندازۀ سایر چیزها کور است. فقط یک روشن‌بینی وجود دارد: پی خوشبختی‌ رفتن.
prvinsalehi
برای لمس قلب مرگ، باید این راز، این ابهام وجود، این نهیب همیشگی، این جنگ با خود و با دیگران وجود داشته باشد.
shadan naseridoust
چنان قوی که بی‌فریب زندگی کنیم
shadan naseridoust

حجم

۶۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

حجم

۶۶۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۷۶ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰
۳۰%
تومان