بریده‌هایی از کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند

وقتی یه گروه زن رو کنار هم می‌بینی، بدون که اونا قوی‌ترین چیز توی دنیا هستن.» از هم جدا نمی‌شدند.

مادر همیشه می‌گفت اگر چیزی را سرخ می‌کنی یا می‌پزی، باید صدا یا بویش به اتاق‌های کناری برسد. و کیا در تمام طول عمرش با صدای آشپزی مادرش از خواب بیدار می‌شد.

مرد واقعی کسی هست که بدون شرم، اشک می‌ریزد،

فکر نکن شعر فقط برای آدم‌های خاصی به درد می‌خوره. شعرهای دوست‌داشتنی زیادی توی دنیا داریم. مثلاً بعضی‌هاشون درباره طبیعت یا حتی جنگ هستن. شعر برای این هدف سروده می‌شه که یه حس خاصی بهت بده.

من یه عمر توی انزوا زندگی کردم. من خود انزوا هستم.

اعتراف می‌کنم که اکنون آرامش گرفته‌ام: در خط پایان، فقط احساس افسوس داشتم برای غنیمتی به اسم یک روز زندگی بیشتر .. خدانگهدار

بیشتر نرها وقتی از یه ماده سیر شدن، می‌رن سراغ بعدی. اونایی که دغل‌بازن، ماده‌ها رو به اشتباه می‌اندازن. احتمالاً برای همین، مامان عاشق مردی مثل بابا شد.

«مثل هر چیز دیگه‌ای توی این دنیا، ما به سمت یک جرم بالاتر در حال جست‌وخیز هستیم.»

«هر زنی نیاز به داشتن چند تا دوست‌دختر داره، عزیزم. چون اونا بدون شرط تا ابد برات می‌مونن.. وقتی یه گروه زن رو کنار هم می‌بینی، بدون که اونا قوی‌ترین چیز توی دنیا هستن.» از هم جدا نمی‌شدند.

«یه ریتمی مثل خوردن امواج دریا به ساحل دارن.»

کیا به آرامی موفق شد آن جملهٔ کتاب لئوپولد را بخواند: «بعضی‌ها می‌توانند بدون وحشی‌گری زندگی کنند، اما بعضی‌های دیگر، نه.»

تیت همیشه این جمله را به کیا می‌گفت: «خیلی‌ها مغزشون رو به اندازه کافی پر نمی‌کنن. ما همه مثل زرافه‌های تنبلی هستیم که برای رسیدن به مرحله‌های بالاتر، گردنشون رو دراز نمی‌کنن.»

داستانی ماندگار با یک پروندهٔ جنایی رمزآلود که یک دختر جوان را درگیر کرده... اونز با داستان کیا به زیبایی هر چه تمام تر نشان می دهد که انزوا چه تغییری در رفتار انسان ها ایجاد میکند در این رمان خواهید فهمید طرد شدن از جانب آدم های اطرافت، تو را چه حالی می کند. Vanity Fair

با قلب تان بازی می کند. جستاری جدید در ترکیب انزوا و طبیعت از دیدگاه یک نویسندهٔ خانم در خلال عشقی که بیشتر حالت توفیق اجباری دارد. Intertenment wikily

«هر زنی نیاز به داشتن چند تا دوست‌دختر داره، عزیزم. چون اونا بدون شرط تا ابد برات می‌مونن.. وقتی یه گروه زن رو کنار هم می‌بینی، بدون که اونا قوی‌ترین چیز توی دنیا هستن.»

همان لحظه که ردپای مرگ نزدیک است

- تو مثل بقیه منو ولم کردی. - هیچ‌وقت دیگه رهات نمی‌کنم.

هیچ‌گاه قلب را دست‌کم نگیر چون توانایی انجام کارهایی را دارد که ذهن حتی نمی‌تواند آن‌ها را برای خود تصور کند. قلب آنچه را که حس می‌کند، باید انجام دهد. تو دیگر چگونه می‌توانی راهی را که من رفته‌ام، شرح دهی؟

کسی که آزادانه می‌گرید، احساس شاعرانه‌ای در خود می‌پروراند، به صدای موسیقی قلبش گوش می‌دهد و هر کاری که برای دفاع از بانوان لازم باشد، انجام می‌دهد.

لطفاً درباره انزوا باهام حرف نزن. هیچ‌کس نمی‌تونه بگه که رفتار آدمو چطوری تغییر می‌ده. من یه عمر توی انزوا زندگی کردم. من خود انزوا هستم.