بریده‌هایی از کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند

شعر برای این هدف سروده می‌شه که یه حس خاصی بهت بده.

پدر همیشه به او می‌گفت مرد واقعی کسی هست که بدون شرم، اشک می‌ریزد، از صمیم قلبش شعر می‌خواند، اپرا را در روحش حس می‌کند و هرچه که برای دفاع از یک زن لازم است، انجام می‌دهد.

هیچ‌گاه قلب را دست‌کم نگیر چون توانایی انجام کارهایی را دارد که ذهن حتی نمی‌تواند آن‌ها را برای خود تصور کند.

بخشی از وجود ما همیشه متعلق به گذشته‌مونه، گذشته‌ای که می‌گه باید چی کار کنیم تا زنده بمونیم.

چون هر نسلی که جلوتر می‌آیند، ژن‌های نجیب‌تری پرورش می‌دهد. این درس اخلاق نیست، بلکه یک اصل ساده ریاضی محسوب می‌شود. در میان آن‌ها، کبوتر مثل شاهین می‌جنگد.

هیچ‌گاه قلب را دست‌کم نگیر چون توانایی انجام کارهایی را دارد که ذهن حتی نمی‌تواند آن‌ها را برای خود تصور کند.

«هر زنی نیاز به داشتن چند تا دوست‌دختر داره، عزیزم. چون اونا بدون شرط تا ابد برات می‌مونن.. وقتی یه گروه زن رو کنار هم می‌بینی، بدون که اونا قوی‌ترین چیز توی دنیا هستن.»

تیت به یاد تعریف پدرش از مرد افتاد: کسی که آزادانه می‌گرید، احساس شاعرانه‌ای در خود می‌پروراند، به صدای موسیقی قلبش گوش می‌دهد و هر کاری که برای دفاع از بانوان لازم باشد، انجام می‌دهد.

باید با این موضوع مواجه بشیم. عشق همیشه درست از آب درنمیاد. وقتی توی عشقت شکست خوردی، با افراد دیگه وارد ارتباط می‌شی، در نهایت، اون چیزی که برات می‌مونه، ارتباطه.

بخشی از وجود ما همیشه متعلق به گذشته‌مونه، گذشته‌ای که می‌گه باید چی کار کنیم تا زنده بمونیم.

اعتراف می‌کنم که اکنون آرامش گرفته‌ام: در خط پایان، فقط احساس افسوس داشتم برای غنیمتی به اسم یک روز زندگی بیشتر .. خدانگهدار

باید همین الان بروم. اجازه می‌دهم از کنارم دور شوی. عشق اغلب اوقات، دلیلی برای ماندن می‌شود؛ و به ندرت، باعث رفتن. من دیگر چشم به جاده نمی‌دوزم، و رفتنت را می‌نگرم. تو فکر می‌کردی این سینهٔ عاشقت است که تو را عمیقاً عاشق نگه می‌دارد اما دریغ از اینکه نمی‌دانستی جزر و مد قلب من باعث پروازت می‌شد تا با جلبک‌ها به جنبش درآیی.

شاید عشق مثل زمینی است که آن را شخم زده‌اید، اما هنوز چیزی در آن نکاشته‌اید.

دیگر هیچ کمکی از جانب او و همسرش را نمی‌پذیرفت. هربار که او به اسکله جامپین می‌رفت، کتابش را می‌دید که پشت پنجره در معرض دید عموم گذاشته شده بود. درست مثل کار پدری که می‌خواهد موفقیت فرزندش را به بقیه نشان دهد.

تیت به یاد تعریف پدرش از مرد افتاد: کسی که آزادانه می‌گرید، احساس شاعرانه‌ای در خود می‌پروراند، به صدای موسیقی قلبش گوش می‌دهد و هر کاری که برای دفاع از بانوان لازم باشد، انجام می‌دهد.

اگر هیچ‌کسی تنهایی را درک نمی‌کرد، ماه از این قاعده مستثنی بود.

و به‌زودی، من نور او را خواهم دید، و صدای قایقش را خواهم شنید؛ زندگی‌مان مملوء از عشق خواهد شد، و خدمتکاری در درخت سرو پنهان خواهم کرد، وقتی صدای پای مرگ، نزدیک باشد.

این کتاب آدم را یاد دوران قدیم می اندازد. کاملاً مشخص است که خانم اونز تک تک جملات داخل کتاب را حس کرده، از فرو رفتن پا در باتلاق گرفته تا طعم اشک شور مرغان دریایی. (نویسنده) David Pelzer

یک کار اول عالی برای دلیا اونز. او معمایی در قالب نثر موزون و زیبا ارائه داده است. مشخص است که خودش زمانی در دل همین موقعیت های رمان زندگی می کرده. یک کار به موقع، جاه طلبانه و موفق. ‫Alexandra Fuller(نویسنده)

رمانی فوق العاده با ترکیب جذاب عشق و معما. (نویسنده) Nicholas Sparks