بریده‌هایی از کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم

اگر جلو بروید و خیلی چیزها را امتحان کنید، به‌احتمال زیاد در مقایسه با کسی که منتظر است خبرش کنند، موفقیتِ بیش‌تری کسب می‌کنید.

رندی کومیسار متذکر می‌شود که توانایی دیدن شکست به‌چشم یک دارایی، مشخصهٔ محیطی کارآفرینانه است.

اگر هدفِ شما از تلاش برای حل مسئله‌ای بزرگ به‌روش‌های نوآورانه، ساختن معنا باشد احتمال بیش‌تری هست که پول عایدتان شود؛ در مقایسه با این‌که با هدفِ پول‌سازی شروع کنید، که در آن صورت احتمالاً نه پول خواهید ساخت و نه معنا.

بااین‌حال، به نظر می‌رسد بخت با شانس در ارتباط باشد؛

تقریباً غیرممکن است که چیزی را بدون این‌که خودتان انجام دهید یاد بگیرید. باید آن‌قدر شکست بخورید تا بالاخره موفق شوید.

«چرخی که جیرجیر می‌کنه، شاید جلوی اتفاقی رو که می‌افته نگیره؛ اما زودتر باخبرت می‌کنه. یه گوشه منتظر جوابِ بله نمون؛ چون هیچ‌وقت سراغت نمی‌آد. بهتره خودت بهش برسی، نه زودتر نه دیرتر. پس می‌تونی انرژی‌ت رو روی فرصت‌هایی بذاری که احتمال موفقیتِ بیش‌تری دارن.

«همهٔ چیزهای باحال وقتی اتفاق می‌افتن که داری کارهایی می‌کنی که توی برنامه نبوده.»

ایربی‌ان‌بی این فرض را به چالش کشید که مردم نمی‌خواهند تختخواب یا اتاقی در خانهٔ خود را به یک غریبه اجاره دهند. نت‌فلیکس این فرض را به چالش کشید که توزیع‌کنندهٔ فیلم نمی‌تواند محتوای خودش را تولید کند. اسپیس‌ایکس هم این فرض را به چالش کشید که اکتشافات فضایی حتماً باید توسط دولت‌ها انجام شود نه شرکت‌های خصوصی. تمام این کسب‌وکارها با بازکردن درها رو به گنیجینهٔ فرصت‌ها، صنایع مرتبط را بهبود بخشیده‌اند

«استادِ هنرِ زیستن، تمایز اندکی میان کار و بازی، رنج و لذت، ذهن و بدن، تحصیل و تفریح، عشق و مذهبِ خویش ایجاد می‌کند. او در هر کاری که انجام می‌دهد، تنها به‌دنبال تعالی است و دیگران در حیرت می‌مانند که کار می‌کند یا بازی. او همیشه دارد هر دو را انجام می‌دهد.»

ماندن در مسیرِ ازپیش‌تعیین‌شده آسان است؛ اما کشف دنیای شگفتی‌ها در گوشه‌وکنار بسیار جالب‌تر است.

اگر هدفِ شما از تلاش برای حل مسئله‌ای بزرگ به‌روش‌های نوآورانه، ساختن معنا باشد احتمال بیش‌تری هست که پول عایدتان شود؛ در مقایسه با این‌که با هدفِ پول‌سازی شروع کنید، که در آن صورت احتمالاً نه پول خواهید ساخت و نه معنا.

نظرات جاش دربارهٔ بخت و اقبال، پیامی را به من رساند که وقتی بچه بودم بارها از پدرم می‌شنیدم: «هرچی سخت‌تر کار کنی، خوش‌شانس‌تر می‌شی.» تکیه‌کلام او یادآوریِ کاملی بود از این‌که باید خودتان را در موقعیتی قرار دهید که خوش‌اقبال باشید.

ما معتقدیم با افزایش تعداد دانشگاه‌ها در سرتاسر دنیا، آموزشِ صرفاً فنی به دانشجوها، چندان کافی نیست. آن‌ها برای موفق‌بودن باید بفهمند چطور در تمام محیط‌های کاری و در تمام بخش‌های زندگی‌شان، رهبرانی کارآفرین باشند.

بیش‌تر مردم طوری به مشکلات نزدیک می‌شوند که انگار نمی‌توانند آن‌ها را حل کنند. بنابراین راه‌حل‌های خلاقانه‌ای را که درست جلوی چشم‌شان است نمی‌بینند

هیچ ایدهٔ بدی وجود ندارد. گاهی اوقات، احمقانه‌ترین ایده‌ها وقتی در ابتدا مطرح می‌شوند، غیرعملی به نظر می‌رسند؛ اما در ادامه به جالب‌ترین ایده‌ها تبدیل می‌شوند. شاید در اولین بازگویی جواب ندهد؛ اما با کمی سبک‌وسنگین‌کردن شاید به راه‌حل‌های درخشانی تبدیل شوند که اجرایی باشند.

آلن آلدا «مفروضات شما پنجره‌های شما رو به دنیا هستند. هرازگاهی آن‌ها را تمیز کنید وگرنه نور داخل نمی‌آید»

«به‌جای پول‌ساختن، معنا بسازید»

«مفروضات شما پنجره‌های شما رو به دنیا هستند. هرازگاهی آن‌ها را تمیز کنید وگرنه نور داخل نمی‌آید»

ما غالباً بیش از اندازه در کوره‌راه‌هایِ بن‌بست معطل می‌مانیم؛ زمانی این اتفاق می‌افتد که شرکت‌ها به محصول یا پروژه‌ای متعهدند یا وقتی اشخاص در مشاغل یا روابطی می‌مانند که آن‌ها را بدبخت می‌کند، به‌امید این‌که وضعیت بهبود می‌یابد. بله، شکست سخت است؛ اما بخشی عادی از فرایند یادگیری است.

مشکلات را می‌شود حل کرد، به‌شرطی که به خودمان اجازه دهیم نگاهی متفاوت به آن‌ها بیندازیم.