بریدههایی از کتاب پدر شصت دقیقه ای
۵٫۰
(۳)
هیچ فرد رو به قبلهای نمیگوید: «ای کاش زمان بیشتری را در دفتر کارم میگذراندم.» بین کار و زندگی شخصی خود یک تعادل خردمندانه برقرار کنید. اگر شما شانس داشتن بچه را داشتهاید، والدینتان به شما اخطار میدهند که قبل از اینکه به خود بیایید آنها بزرگ میشوند و میروند. من میتوانم به شما ثابت کنم که این حرف درست است. خداوند فرصتهای بسیاری به ما میدهد که با بچههایمان داستان بخوانیم و با هم دعا کنیم. سعی کنید که حتی یکی از آنها را هم از دست ندهید. دفتر کار، میتواند منتظر بماند و بعد از رفتن بچههایتان، همچنان سر جایش است.
منمشتعلعشقعلیمچکنم
«شما باید خیلی به پسرتان افتخار کنید.»
شاید مربی تیم این جمله را بارها در مورد پسرش شنیده بود. او خیلی آرام پاسخ داد: «من قبل از اینکه او یک قهرمان شود هم به او افتخار میکردم و اگر دیگر هیچوقت هم قهرمان نشود باز هم به او افتخار خواهم کرد. او پسرم است.»
پذیرش بدین معنا نیست که ما فرزندمان را برای عملکرد بهتر تشویق نکنیم. به این معنا هم نیست که از تغییر آنها قطع امید کنیم. بلکه به معنای این است که آنها را مجبور نکنیم برای رسیدن به چیزی تلاش کنند که توانایی رسیدن به آن را ندارند.
ما از آنها میخواهیم که برنده شوند، اما بیشتر از آن، از ایشان میخواهیم که افراد موفقی باشند. برای این کار آنها به احساس امنیت نیاز دارند و هیچ امنیتی در رابطهٔ والدین و فرزند بالاتر از این نیست که بچه بداند در هر صورت مورد پذیرش است، حتی اگر خواهر یا برادرش باهوشتر، زرنگتر و حتی جذابتر باشد
sudabeh sohrabi
«تمام مشغلهٔ ما این است که هر چیزی را که خودمان نداشتهایم، بچههایمان داشته باشند و آن قدر برای این کار وقت میگذاریم که دیگر وقتی برای خود بچه نداریم.»
سید علی طبیبی
معمای بزرگ والد بودن در یک جامعه این است که ما میخواهیم میزان عشق را داخل کفههای ترازو بگذاریم و این در حالی است که چیزی که بچهها واقعاً به دنبالش هستند، حضور پدر است.
سید علی طبیبی
اگر شما بچههای کوچک دارید، اجازه دهید در مورد چیزهایی که در سنین نوجوانی آنان در کمین شماست، چیزهایی بگویم. الان، بچهها احساساتشان را بیرون میریزند، ولی بعداً ممکن است ناله کنند. الان، آنها عاشق گرفتن دست شما در خیابان هستند، اما بعداً اگر آنها را بکشید هم اینکار را نمیکنند. الان، آنها ساعت ۹ به رختخواب میروند، اما بعداً تا نیمههای شب هم بیدار میمانند. شاید فکر کنید که الان اتاق خواب آنها کمی به هم ریخته است، اما بعداً ممکن است حالتان از رفتن به داخل اتاق آنها به هم بخورد.
این موضوع حقیقت دارد، اما این حقیقت را هم بدانید که اگر شما در سنین پنج، شش یا هفت سالگی به حرفهای آنها گوش دهید، احتمال اینکه آنها در سنین پانزده، شانزده یا هفده سالگی به سخنان شما گوش دهند بیشتر است.
muhammadreza
«اصل لذت بردن از زندگی» در هیچ دورانی بیشتر از دوران پدر بودن صدق نمیکند. به خاطر اینکه دربهای کودکی به سرعت بسته میشوند و همهچیز به پایان میرسد. یکی از دلایلی که ما به اندازهٔ کافی وقت برای کودکانمان نمیگذاریم این است که وقتی آنها کوچک هستند دائم به فکر فردا هستیم. همین اشتباه باعث میشود که دائم به بچهها بگوییم «بعداً»، «فردا»، «پس فردا»، «هفتهٔ آینده»، «متأسفم، میدانم قول دادهام اما بعداً بازی خواهیم کرد.»
در طی این سالها دربهای کودکی باز است. آنها میخواهند اوقاتشان را با ما بگذرانند، بعضیاوقات حتی کاری هم از ما نمیخواهند، فقط میخواهند که با آنها باشیم. در طول این دوران ذهن آنها باز است. در این سالهای اولیه ما فرصت داریم که باورها و ارزشهایمان را به آنها منتقل کنیم.
muhammadreza
صفحهٔ ۱ ثانیهای
به یاد داشته باش، بزرگترین هذیان این است که باور داشته باشی هیچ روزی بیکار و آرام نخواهی بود!
کاربر ۵۲۵۳۶۴
مادربزرگها مثل خیلی از اطرافیان، مانند بچه کوچولوها با ما حرف نمیزنند چون میدانند که ما متوجه حرفشان نمیشویم.
وقتی برایمان کتاب میخوانند، تند تند آن را ورق نمیزنند یا برایشان مهم نیست که چند بار یک داستان را خواندهاند.
هرکسی باید برای خودش یک مادربزرگ داشته باشد. مخصوصاً اگر تلویزیون نداشته باشد.
...چون آنها تنها بزرگترهایی هستند که وقت دارند.»
sudabeh sohrabi
حجم
۷۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۷۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۲۸,۲۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد