بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قصر آبی | صفحه ۱۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب قصر آبی

بریده‌هایی از کتاب قصر آبی

۴٫۵
(۷۴۴)
«توی دنیا تنها چیز قابل‌اطمینان جدول ضرب است.»
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
«ترس گناه اصلی است. تقریبا تمام شرهای دنیا ریشه در این دارند که یک نفر از چیزی می‌ترسد. ترس یک افعی لغزان سرد است که به دور آدم چمبره می‌زند. زندگی با ترس وحشتناک و مهم‌تر از همه، خفت‌بار است.»
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
"جنگل‌ها به‌قدری شبیه به انسان‌ها هستند که برای شناختنشان باید با آنها زندگی کنید.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
«آدم‌ها باید موقع کارکردن آواز بخوانند! باعث می‌شود سر حال بیایند.»
蒸発
«هیچ آزادی مطلقی روی زمین وجود ندارد. فقط نوع محدودیت‌هاست که متفاوت و نسبی هستند. تو الآن احساس می‌کنی آزادی، چون از یک محدودیت فوق‌العاده غیرقابل‌تحمل فرار کرده‌ای. ولی واقعاً همین‌طور است؟ تو عاشق من هستی و این یک محدودیت است.»
me
ولنسی پرسید: «بهتر نیست قلب آدم بشکند تا اینکه پژمرده بشود؟ قبل از اینکه بشکند، حتماً احساسات شگفت‌انگیزی را تجربه کرده. همین به زحمت درد و رنجش می‌ارزد.»
me
ولنسی با تلخی گفت: «اوه، می‌دانم! آره، "هنوز" جوانم، ولی هنوز جوان‌بودن خیلی با جوان‌بودن فرق دارد.»
me
"اگر بتوانید با کسی نیم ساعت در سکوت بنشینید و بااین‌حال کاملاً راحت باشید، می‌توانید با آن شخص دوست بشوید. اگر نمی‌توانید، هرگز دوست یکدیگر نمی‌شوید و نیازی نیست در این راه وقت تلف کنید."
الهام رئیسی
از زمان‌های ماضی و بعید بدش می‌آمد. همیشه به نظرش ترحم‌انگیز می‌آمدند. "من بودم" یعنی همه چیز رخ داده و به آخر رسیده.
کاربر ۵۷۸۸۱۲۰
ولنسی به‌نرمی زمزمه کرد: «"اگر مرگی در کار نبود، چه کسی می‌توانست زندگی را تحمل کند؟"»،
گگاب
"ناامید آزاد است، امیدوار اسیر."»
سه نقطه
ولنسی به‌نرمی زمزمه کرد: «"اگر مرگی در کار نبود، چه کسی می‌توانست زندگی را تحمل کند؟"»
eli
استعداد دیگرش انتقال مطالب به سخن نیامده با نگاهش بود. ولنسی فکر کرد، "من از مردی خوشم می‌آید که چشم‌هایش بیشتر از دهانش حرف بزنند.
eli
چرا بعضی از دخترها باید همه چیز گیرشان می‌آمد و بعضی دیگر هیچی؟ عادلانه نبود.
eli
ولنسی هیچ‌وقت اصرار نمی‌کرد. می‌ترسید اصرار کند. مادرش طاقت شنیدن مخالفت نداشت. اگر به خانم استیرلینگ برمی‌خورد، مثل دوشسی که مورد توهین قرار گرفته، تا چند روز رو ترش می‌کرد.
eli
«یک بشقاب سیب، آتش شومینه و یک کتاب خوب برای خواندن جایگزین خوبی برای بهشت است.»
afra
لحظه‌ای که یک زن متوجه می‌شود هیچ دلیلی برای زندگی‌کردن ندارد، نه عشق، نه وظیفه، نه هدف و نه امید، لحظه‌ای به تلخی مرگ است.
fatemeh norozi
عموبنجامین به او خیره شد. هیچ‌وقت فکرش را نکرده بود که بهتر بود، یا ضروری بود، که زن‌ها "خوشبخت بشوند."
hany
بارنی ناگهان گفت: «کوچولوی دوست‌داشتنی، ای کوچولوی دوست‌داشتنی! بعضی‌وقت‌ها احساس می‌کنم که برای واقعی بودن بیش از حد خوبی. انگار فقط دارم تصورت می‌کنم.»
sayna.s
«"اگر مرگی در کار نبود، چه کسی می‌توانست زندگی را تحمل کند؟"»،
sayna.s

حجم

۲۴۸٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۴۸٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
۸۱,۰۰۰
۴۰%
تومان