بریدههایی از کتاب روزهای برمه
۳٫۹
(۱۲)
روزهای برمه
نویسنده: جورج اورول
مترجم: زهره روشنفکر
انتشارات مجید
معجزه ی سپاسگزاری
ـ دوست من، دوست من، شما اهمیت ذات شرقی را فراموش میکنید. با اینهمه بیتفاوتی و گرفتار خرافات چگونه میتوان از ما انتظار پیشرفت را داشت؟
mahsa.doustdar
اگر دوست داشته باشی من فقط با تو ازدواج میکنم و به تو قول میدهم که حتی با نوک انگشتانم تو را لمس نکنم. این برای من هیچ اهمیتی ندارد؛ فقط در کنار تو بودن باعث خوشحالی من میشود. من نمیتوانم به زندگیام به تنهایی ادامه بدهم. آیا هنوز هم نمیتوانی مرا ببخشی؟
mahsa.doustdar
من جرأت اعلام افکارم را از روی پشتبام برای مردم ندارم. من ترجیح میدهم که همچون بلیال در نمایشنامه بهشت گمشده، آسایشی همراه با بیشرفی داشته باشم.
Nafiiis_N__
وقتی در سنین میانسالی و عمری در تنهاییای تلخ درمیان مردم زندگی کنی که عقاید صمیمانهات درباره هر موضوع اعتقادی برروی کره زمین درنظر آنها نوعی کفر بهحساب آید، بزرگترین نیازت، حرفزدن است؛
mahsa.doustdar
در ما احساسی پایاننیافتنی از پستی و دروغ بهوجود آمده که باعث رنج و آزار ما شده و باعث شده تا در هر لحظه از شب و روز برای خود توجیه کنیم که حق با ماست.
mahsa.doustdar
ـ دوست من؛ بهراستی شما مانند حرفهایی که میزنید، فکر نمیکنید. اگر واقعآ افکارتان چنین باشد و نمیخواهید با امپراتوری بریتانیا سازش کنید و همیشه مخالف آن بودید، این اندیشههای خود را در این اتاق دربسته نمیگفتید؛ بلکه آنها را از روی پشتبام فریاد میزدید و به همه مردم دنیا اعلام میکردید. آقای فلوری من بیشتر از اینکه با خودتان آشنا باشم، با شخصیتتان آشنا هستم.
ـ دکتر، مرا ببخشید؛ من جرأت اعلام افکارم را از روی پشتبام برای مردم ندارم. من ترجیح میدهم که همچون بلیال در نمایشنامه بهشت گمشده، آسایشی همراه با بیشرفی داشته باشم.
mahsa.doustdar
«کوپوکین تو در طول زندگیات بدیهای بسیاری کردهای.»
یوپوکین دستش را تکان داد: «این چه اهمیتی دارد؟ صومعههای من، تاوان همه گناهان مرا میدهند. من حالا وقت زیادی دارم.»
mahsa.doustdar
وقتی در سنین میانسالی و عمری در تنهاییای تلخ درمیان مردم زندگی کنی که عقاید صمیمانهات درباره هر موضوع اعتقادی برروی کره زمین درنظر آنها نوعی کفر بهحساب آید، بزرگترین نیازت، حرفزدن است
jef_raj
ازجمله مشکلاتی که افراد بیسواد با آن روبهرو هستند این است که ذهنشان در اوج جوانی بهاندازه کافی رشد نکرده و موقعیکه به این درجه از رشد میرسند، دوره بلوغشان سپری شده، تشکیل خانواده دادهاند و در این هنگام دیگر مغز، استعداد رشد و تکاملش را از دست میدهد
jef_raj
او که بهتدریج به مرحله بلوغ میرسید، داشت از لذتهای جوانیاش خسته میشد. او این آخریها آموخت که باید بهتدریج دارای فکر و اندیشهای مستقل برای خود شود.
Nafiiis_N__
کسی که صورتش سیاه باشد، تنها شک کردن به او خودش مدرک است.
mahsa.doustdar
چنین اتهامی خیلی مؤثرتر از اتهام رشوهگیری است؛ زیرا برای آنها دور از انتظار نیست که یک کارمند بومی رشوه هم بگیرد؛ اما باید کاری کنیم که آنها برای یک لحظه هم که شده درباره وفاداری او به شک بیفتند؛ در این صورت بیشک کارش تمام خواهد شد.
mahsa.doustdar
حجم
۳۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۳۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد