بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ناگازاکی؛ روایت بازماندگان بمباران اتمی ناگازاکی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ناگازاکی؛ روایت بازماندگان بمباران اتمی ناگازاکی

بریده‌هایی از کتاب ناگازاکی؛ روایت بازماندگان بمباران اتمی ناگازاکی

نویسنده:برندن کلیهر
انتشارات:نشر خاموش
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۱۱ رأی
۴٫۷
(۱۱)
فکر می‌کنم ما بازماندگان، بیش از سوختگی‌ها و زخم‌ها از اضطرابمان و عدم آرامش ذهنی رنج می‌بریم.
hooman
تا کلاس چهارم در کیوتو بودم. ما آن‌قدر فقیر بودیم که نمی‌توانستیم برنج بخریم. چون مادرم نمی‌توانست کوفته برنجی درست کند نمی‌توانستم در اردوهای مدرسه شرکت کنم. در مدرسه به من توهین می‌شد. "بوی سیر می‌دهی!" "کره‌ای احمق!" در یک روز بارانی مادرم با لباس چیما چگوری برای آوردن چتر به مدرسه آمد. من او را نادیده گرفتم و تنها به خانه رفتم. می‌ترسیدم بیشتر توسط همکلاسی‌هایم مورد توهین قرار بگیرم. وقتی به خانه رسیدم از او عذرخواهی کردم. هیچ‌گاه صورت ناراحت مادرم را فراموش نمی‌کنم که می‌گفت: "این‌ها تنها لباس‌هایی هستند که دارم."
z.gh
برادرم که به خاطر تمام زخم‌های حاصل از خرده‌شیشه‌ها شبیه جوجه‌تیغی شده بود، هنوز می‌گوید: "یکی چیزی بازم در پشت من است!" "چیزی اذیتم می‌کند" او به بیمارستان می‌رود و آن‌ها آن ناحیه را باز می‌کنند و یک تکه شیشه پیدا می‌شود و وقتی آن را برمی‌دارند یک زخم زگیل مانند جایش تشکیل می‌شود. پشت برادرم پوشیده از این زگیل‌هاست. انفجار اتمی زخم‌هایی در ذهن و بدن‌هایمان ایجاد کرد که هیچ‌گاه از بین نمی‌روند.
z.gh
از آنجایی که خاکستر مادرم را نداشتم و جسدش را ندیدم تا مدت‌ها نمی‌توانستم مرگش را باور کنم. هرگاه در میان شب صدای پایی می‌شنیدم، بیدار می‌شدم و فکر می‌کردم "مادرم آمده است!" وقتی سال‌ها گذشت و او به خانه نیامد باید باور می‌کردم که او رفته است
z.gh
در پایان جنگ جهانی دوم، سل غیرقابل درمان بود. همه از آن می‌ترسیدند زیرا بسیار واگیردار بود. بیماران باید حتماً غذای مقوی دریافت می‌کردند؛ بنابراین خانواده‌ها هرچقدر هم که پولدار بودند از پس هزینه‌های بیماری سل بر نمی‌آمدند. پدرم بسیار تلاش کرد تا به مادرم غذای مقوی بدهد. او حتی تمام اموالش را نیز فروخت. مادرم می‌دانست که بیماریش درمان طولانی لازم دارد بنابراین کمک او را پس زد و تصمیم به طلاق گرفت. او احتمالاً به این فکر می‌کرد که نمی‌خواهد بیماریش زندگی پدرم را خراب کند. من از عشق مادرم به پدرم و از تمایل و برای دور نگه‌داشتن او بعد از مبتلا شدن به بیماری در عجبم.
z.gh
من خبردار شدم که مدرسه‌ام دوباره گشوده شده است. به مدرسه رفتم ولی فهمیدم که تقریباً تمامی همکلاسی‌هایم مرده بودند. از ۱۵۰۰ دانش‌آموزی که در مدرسه ابتدایی شیرویاما ثبت‌نام کرده بودند کمتر از ۱۰۰ دانش‌آموز زنده مانده بودند.
z.gh
در روز بمباران من درباره تابش‌های رادیواکتیو چیزی نمی‌دانستم وگر نه سریعاً بعد از آن به خرابه‌های خوابگاه در کاموباچو در نزدیکی مرکز انفجار نمی‌رفتم. برای اولین بار درباره "در معرض تشعشع قرار گرفتن هنگام ورود" هنگامی آگاه شدم که شنیدم سربازانی که برای پاک‌سازی خرابه‌ها به مرکز انفجار رفته بودند، بیماری‌هایی با منشأ ناشناخته گرفتند. آن‌ها به بیمارستان دانشگاه فرستاده شدند و بسیاری از آن‌ها مردند.
z.gh
تمام مدتی که در مینامی شیمابارا بودم از تأثیرات بمب اتمی رنج بردم. من همیشه خسته بودم و به‌سختی می‌توانستم بلند شوم. من غالباً باید سریع دراز می‌کشیدم. لثه‌هایم خونریزی می‌کرد و همیشه در دهانم حس بدی داشتم. این علائم تا مدتی حتی تا زمانی که به ناگازاکی برگشتیم ادامه داشت. من خیلی زود دچار فشارخون بالا شدم و نمی‌توانستم بدون داروی فشارخون زندگی کنم.
z.gh
در ۹ آگوست ۲۰۱۲ مراسم صلح ناگازاکی با حضور کلیفتون ترومن، نوه رئیس‌جمهور ترومن که دستور بمباران اتمی را داد، برگزار شد. کلیفتون برچیده شدن سلاح‌های هسته‌ای را ترویج می‌کند. من اتفاقی او را دیدم و ما عهد بستیم برای نابودی سلاح‌های هسته‌ای با هم کار کنیم. آن "دست دادن تاریخی" برای دور شدن از گذشته سوگ انگیزمان یک خاطره فراموش‌نشدنی است.
z.gh
اعلامیه در ابعاد یک نمد تاتامی ژاپنی (ابعاد حدوداً سه در شش پا) بود. وقتی آن را نگاه می‌کردم توجهم به بخشی از آن جلب شد. " اگر یک کشور بتواند با تسلیحات هسته‌ای بر دنیا تسلط یابد، باید به آن به‌عنوان شیطان یا تجسم شرارت نگریسته شود. "
z.gh
هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم که هنگام به دنیا آمدن اولین پسرمان، مضطرب و نگران بودم. در معرض بمب اتمی واقع شده بودم و فکر می‌کردم "اگر بچه ناقص شود، چه کنم؟" به دلیل اینکه با زنم در این باره صحبت نکرده بودم، نگرانی‌ام لحظه‌به‌لحظه بیشتر می‌شد و شب‌های متوالی نمی‌خوابیدم. روز تولد، مقابل اتاق زایمان ایستاده بودم و دعا می‌کردم "تمنا می‌کنم بچه‌مان طبیعی به دنیا بیاید." از اینکه دیدم بچه بدون نقص به دنیا آمده، آرامش عمیقی احساس کردم. پس از آن برای کتاب سلامت بازماندگان بمب اتمی ثبت‌نام کردم، قبل از آن‌که اتفاقی برای سلامتی‌ام رخ دهد.
z.gh

حجم

۱۶۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۵۸ صفحه

حجم

۱۶۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۵۸ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد