بریده‌هایی از کتاب فروشگاه همه چیز؛ جف بیزوس و عصر آمازون

زمانی که ضعیف هستی، شخص دیگری که قوی‌تر است می‌تواند همواره از راه برسد و آنچه را که داری از تو بگیرد.

زمانی که شما در کشاکش زندگی هستید، ممکن است توسط موضوعات کوچک سردرگم شوید. می‌دانم که اگر هشتادساله شوم که بعید می‌دانم، به‌طور مثال به این فکر می‌کنم که چرا من از پاداش خود در وال‌استریت در سال ۱۹۹۴ گذشتم، آن‌هم در وسط سال و در بدترین زمان ممکن. چنین فکری چیزی نیست که شما واقعاً در سن هشتادسالگی در موردش نگران شوید. درعین‌حال، می‌دانم که ممکن است واقعاً پشیمان شوم که چرا در آنچه اینترنت می‌نامند و فکر می‌کردم که قرار بود به یک رویداد انقلابی تبدیل شود، سهیم نبودم. زمانی که بدین‌صورت به قضیه نگاه کردم... تصمیم‌گیری به‌طور فوق‌العاده‌ای برایم آسان شد

«اینکه ایده خوبی داشته باشی یک مسئله هست، اما اینکه اطمینان به کسی داشته باشی که این ایده را عملی کند مسئلهٔ دیگری است».

«نوآوری هدفمند، منجر به عرضه‌ها و بهبودهای مداوم برای بازدیدکنندگان آمازون می‌شود.»

دوناهو در این جلسه، به این پیشگام حوزه تجارت الکترونیک ادای احترام کرد. او به بِیزوس گفت: «من هیچ‌وقت در معرکه بودن به‌پای شما نمی‌رسم. من شما را به خاطر آنچه انجام داده‌اید تحسین می‌کنم.» بِیزوس گفت که او آمازون و eBay را در نبردی نمی‌دید که پیروز میدان تمام غنائم را مال خود کند. بِیزوس گفت: «کار ما این است که سهم تجارت الکترونیک را توسعه دهیم و اگر موفق به انجام این کار شویم فرصتی به‌اندازهٔ پنج آمازون و پنج eBay وجود دارد. من هرگز هیچ صحبت منفی دربارهٔ eBay نکرده‌ام و هرگز نخواهم کرد. دوست ندارم کسی این رقابت را به چشم یک رقابت غیر برد-برد ببیند.»

زمانی که هشتاد ساله هستید و در لحظه‌ای تفکر در سکوت، شخصی‌ترین برداشت از داستان زندگی‌تان را تنها برای خودتان تعریف می‌کنید، این تعریف گویای خلاصه‌ترین و مهم‌ترین انتخاب‌هایی است که داشته‌اید. درنهایت ما همان انتخاب‌هایمان هستیم.

معاونان بازاریابی در دهه نخست فعالیت آمازون، همانند درامرهای بدطالع گروه طنزآمیز «اِسپاینل تَپ» بودند؛ بِیزوس آن‌ها را به‌سرعت رد می‌کرد تا کسی را پیدا کند که همانند خود او به شیوه معمول انجام کارها اهمیت چندانی نمی‌داد.