بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مجال سبز تماشا | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مجال سبز تماشا

بریده‌هایی از کتاب مجال سبز تماشا

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۸ رأی
۴٫۱
(۸)
آید آیا زمانه برگردد؟ چشمم از اشک شوق تر گردد؟ قاصدی خوش خبر رسد از راه گوید این جمعه وقت دیدار است
f_altaha
تو را من دوست می‌دارم تو هم باید وگرنه من به جادوی غزلهایم تو را مجبور خواهم کرد وَ چشمی که نبیند این همه خوشبختی ما را اگر حتی دو چشم خویش باشد کور خواهم کرد
f_altaha
ای شعر ای تجسم احساس غربتم در پای بیت بیت تو دادم جوانی‌ام
f_altaha
گره بر سبزه خواهم زد دل امیدوارم را که با تو نو کنم امسال عیدم را بهارم را نسیم آسا بیا تا بشکفد گل از گلم امشب بخندم بشکنم جام سکوت مر گبارم را به گل پیوند شبنم می‌زنم از شوق دیدارت وَ تقدیم تو خواهم کرد سبز سبزه زارم را بیا و بیش از این مگذار دل را دیده در راهت بیا آیینه کن حجم نگاه بی‌قرارم را چه شیرین می شود این شعر وقتی می زنم با آن شراب تلخ هر شب را و آهنگ سه تارم را ز شوقت مثل ماهی در حباب خود نمی‌گنجم که با تو نو کنم امسال عیدم را بهارم را
f_altaha
مرا محکوم ماندن در قفس هرگز مکن هرگز نم یخواهم به چشم خویشتن بینم زوالم را
f_altaha
دلا چگونه گرفتند بال و پر قوها از آشیانه گذشتند بی خبر قوها بیا بپرس که از چیست این همه اندوه؟ که بردهاند سر خویش زیر پر قوها مگر چه بر سرشان آمده که از وحشت دو پلک خویش نبندند تا سحر قوها مباد اینکه ببینیم در حوالی خویش کنند مرثیه خوانی به چشم تر قوها هراسانند همیشه ملتهب و دائماً شنیده‌اند مگر بویی از خطر قوها و بس که دام ز ما چیده شد برابرشان شدند مثل من خسته دربه‌در قوها چقدر برکه ی ما بی صدا و خاموش است خدا کند که بیایند از سفر قوها
3741
بدا به حال من و خوش به حال ماهی‌ها
سپهر
تا نیندازد گره ابروی برابروی تو می‌کنم محکم گره بازوی در بازوی تو سخت دوری از من اما در شبم چشمک بزن سخت لذت می برم از دیدن سوسوی تو چون پلنگی پیر دائم پنجه بر شب می‌کشم حیف مهتابم! نمی‌آید به چنگم موی تو آه از دست تو دنیا خط نشانم دادی و دیر فهمیدم که شیری خفته در آن سوی تو دوریت آخر مرا از پای در می آورد مرهمی بر دردهایم نیست جز داروی تو
سجاد
چرا باید بخواهی خسته و بی ناله بنشینم تویی که دست نابودی سپردی شور و حالم را ندادی پاسخم را زین سبب در خویش حیرانم برای بار آخر از تو می‌پرسم سؤالم را چرا باید بخواهی در قفس بی ناله بنشینم تویی که دست نابودی سپردی شور و حالم را جوابی که نداری پس بیا ای دوست کاری کن قفس را بشکن و بگشای بی اندیشه بالم را
سجاد

حجم

۴۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۴۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۲,۵۰۰
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد