بریدههایی از کتاب مرگ نامه اولا - کارین
۴٫۲
(۵)
هر ثانیه یک زندگی است.
Mohammad Ali Zareian
انسانهای زیادی را دیدهام که بعد از تشخیص بیماریهایشان، هرکدام به روش خود به مهلت باقیمانده از زندگیشان معنا بخشیدهاند؛ معمولاً معنایی عمیقتر. خیلی عجیب و شگفتانگیز است.
Mohammad Ali Zareian
دوباره متوجه میشوم که تجربه کردن هر چیزی برای آخرین بار، اثربخشتر از تجربهٔ نخستین آن است.
Mohammad Ali Zareian
میگویم: «این اتفاقات برای تو چه درسی داشته است؟»
«رضایت داشتن از چیزهایی که دارم. موکول نکردن کارهایم به فردایی که نیامده و این که زندگی بیثبات است.»
Mohammad Ali Zareian
در ناامیدی ممکن است هرچیزی باشیم بهجز انسانی مهربان و شکیبا.»
Tina
هر انسانی میداند بیمار است یا نه؛ زمانی که مرگ برای بردن او خودش را آماده میکند.
Mohammad Ali Zareian
اندوه اغلب در تنهایی احساس میشود. بخشی از فرایند اندوهگین بودن باید بهتنهایی طی بشود. در عمیقترین غصهها کمکی از کسی برنمیآید. انسان باید یکتنه آن را تحمل کند.
Mohammad Ali Zareian
خیلی عجیب است. حقیقت این است که هرگز آرزو نکردهام بدون این بیماری زندگی کنم!
زمانی که برایم باقی مانده بینهایت کم است.
اما برای نخستین بار است که در لحظه زندگی میکنم.
مرگ مرا به زندگی نزدیکتر میکند.
Mohammad Ali Zareian
پزشک بودن یک نعمت است؛ آدمهای زیادی را میشناسی. از زندگی شناخت پیدا میکنی. با افراد در حال مرگ و حتی خود مرگ روبهرو میشوی. گاهی اوقات این اتفاقات برای تو بهشدت تکاندهنده است در حالی که دیگران را فقط متأثر میکند.
به عنوان یک انسان همهٔ اینها مرا زیر و رو میکند. شاید بتوانم به این درک برسم که در زندگی چه چیزی مهم است و چه چیزی کماهمیت.
Mohammad Ali Zareian
«زندگی پروانه در پیله آغاز میشود. یک روز پیله از هم شکافته میشود و پروانهای زیبا آزادانه پرواز میکند. او هرجا بخواهد میرود، و دیگر در پیله زندانی نیست. فکر میکنم ما در زندگی چیزی شبیه این را تجربه میکنیم. گاهی مثلاً یک بیماری ما را در خودش زندانی میکند، اما گاهی این زندان خودِ زندگی است. ما در زندگی اسیریم. ما رها خواهیم شد؛ فقط زمانی که جسارت این را داشته باشیم هم زندگی فعلی و هم زندگی جاویدمان را واقعاً همانطور که هست بپذیریم.»
Mohammad Ali Zareian
اعتماد به علم پزشکی اوج حماقت بود، اگر حماقت بزرگتری به نام اعتماد نکردن به علم پزشکی وجود نداشت.
مارسل پروست
Mohammad Ali Zareian
ایالاس پیش از این مرا از دست راستم محروم کرده بود. دست راستم به آرامش ابدی رفته است. تقریباً آبیرنگ، شبیه فیلهٔ گوشت گاوی که آویزان شده باشد. از دست چپم سه انگشت با اندک توانی برای نوشتن با کامپیوتر باقی مانده است. اما همانها هم خشک و دچار گرفتگیاند.
«چرا بهجای همهٔ اینها به من دو پای لنگ نمیدهی؟ خدای عزیز، با این سه انگشت و زبانم مهربان باش.»
ایالاس کینهتوز است و مرا به باد تمسخر میگیرد.
Mohammad Ali Zareian
نیست. اتفاق عجیب این است: این روزها که بیمار لاعلاجی هستم، لحظههای لذت عمیق را با همهٔ وجود درک میکنم؛ چیزی که تا پیش از این بهندرت اتفاق میافتاد. شادمانی در من پایدار نبوده اما در حال حاضر اولویت زندگیام است.
برای همین است که میخندم.
و اگر این تنها کاری است که با فلج بصلالنخاعی میشود انجام داد، پس موهبتی است که ایالاس برایم به ارمغان آورده است.
Mohammad Ali Zareian
در ناامیدی ممکن است هرچیزی باشیم بهجز انسانی مهربان و شکیبا.»
Tina
در ناامیدی ممکن است هرچیزی باشیم بهجز انسانی مهربان و شکیبا.»
Tina
در ناامیدی ممکن است هرچیزی باشیم بهجز انسانی مهربان و شکیبا.»
Tina
«هر ثانیه یک زندگی است.»
Tina
«مهم نیست چه شکلی هستی، به شرط اینکه آدم خوبی باشی!»
Tina
این یک راه جدید برای وجود داشتن است. دارم در زمان حال زندگی میکنم. انگار آگاهتر شدهام. در چیزی سهیم هستم، در عین حال بیگانهام. حس میکنم انتخاب شدهام. غیر عادی و کمی مجنونم؟
Tina
عزمم را جزم میکنم همین کار را بکنم.
مشاهده کردن. سازش یافتن.
قدم به قدم.
Tina
حجم
۱۳۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۱۳۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۳۷,۵۰۰
تومان