بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شهر شرنگ | صفحه ۵ | طاقچه
کتاب شهر شرنگ اثر سیدامین حسینیون

بریده‌هایی از کتاب شهر شرنگ

انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:
۳.۸از ۲۲ رأی
۳٫۸
(۲۲)
«اول سرنخ پیدا می‌کنی، بعد نخ می‌شه طناب، بعد طنابو می‌ندازن گردنت می‌کشنت بالا.»
n re
خیال می‌کرد منو بازی داده، منم گذاشتم تو خیالش بمونه. آدما رو نباید از خیالاتشون کشید بیرون، مگه منفعتی توش باشه.
n re
با هم حساب داشتیم، چند باری واسه‌ش دعوا کرده بودم. تو این شهر تخصص داشته باشی پول در می‌آری، یکی از بهترین تخصصا هم کتک‌زنی و کتک‌خوریه
n re
آخه تو که سیتیزن صد تومنی می‌بندی، وسط آدم‌های رولکس‌دار چی می‌خوای، اونم بی‌چاقو، می‌کُشنت خب، کُشتنت خب.
n re
تو این فاصله وقت داشتم فکر کنم که تو تاریکی جلو رفتن بهتره یا برگشتن ته چاه.
n re
زندگی بعضی چیزا رو جوری رو صورتِ آدم حک می‌کنه که با هیچ نقابی نمی‌شه قایمش کرد.
n re
تو لونهٔ خودم همه‌چیم طبیعی بود، ولی این‌جا انگار بدجوری تو ذوق می‌زدم
n re

حجم

۱۳۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۹ صفحه

حجم

۱۳۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۹۹ صفحه

قیمت:
۹۹,۵۰۰
۷۹,۶۰۰
۲۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۴
۵
صفحه بعد