نمیدونم از کجا باور کردین دنیایی که الان هست، نیم ساعت دیگهم هست؟
n re
بعد از این همه بالا و پایینِ زندگی فهمیده بودم که فقط رسیدن حساب نیست، نگه داشتن از رسیدن مهمتره.
fatemeh
نمیدونم از کجا باور کردین دنیایی که الان هست، نیم ساعت دیگهم هست؟ دلتون خوشه به شهری که اگه دو دقیقه بلرزه هیچی ازش نمیمونه، شاید بگی اینطوری حساب کنیم هیچی تو این دنیا اونقدرا محکم نیست، منم حرفم همینه، همین ساختمونای بتونی تهرانم یه روزی دود میشن میرن هوا، به هیچی نمیشه دل بست، همین کشوری که نصف دنیا زیر پرچمش بود، یه چنگیزخان اومد آتیشش زد و رفت، ما که عددی نیستیم.
fatemeh
تهران کلاً صاف نیست، پر از چاله چولهس. بیشتر آدمای تهران تو همون چالههایی که توشون به دنیا میآن میمیرن. بعضیام که خیلی زور میزنن و میتونن از چاله بیان بیرون، چون نمیدونن بیرون چهخبره، ناغافل پرت میشن ته چاه. خلاصهش کنم، اگه کسی نباشه دستتو بگیره، همون تو چالهٔ خودت بمونی بهتره. من از چاله در اومده بودم، افتاده بودم ته چاه، حالا از چاه اومده بودم بیرون و اونی که دستمو گرفته بود، خون بود.
غزاله بادپا
«زندگیم اونقدری قشنگ نیست که از مردن بترسم.»
n re
فرار کردن خیلی مهمتر از کتک زدنه، اونی که سریعتر فرار میکنه بیشتر زنده میمونه تا اونی که بهتر کتک میزنه.
n re
تهران یه خوبی داشته باشه اینه که وقتی ببازی هزار نفر میگن چطوری باختی، نصیحتت میکنن، میآن اشتباهاتو برات میشمُرن، ولی وقتی ببری هیچکس براش مهم نیست چطوری بردی.
غزاله بادپا
زندگی بعضی چیزا رو جوری رو صورتِ آدم حک میکنه که با هیچ نقابی نمیشه قایمش کرد.
غزاله بادپا
«اول سرنخ پیدا میکنی، بعد نخ میشه طناب، بعد طنابو میندازن گردنت میکشنت بالا.»
مها
«قانون؟ قانون یه چرخگوشته که بیچارههایی مثه من توش چرخ میشن
n re