بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بلیدرانر | طاقچه
تصویر جلد کتاب بلیدرانر

بریده‌هایی از کتاب بلیدرانر

نویسنده:فیلیپ کی دیک
انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز:
۳.۱از ۲۶ رأی
۳٫۱
(۲۶)
آدم که افسرده بشه دیگه همه‌چی براش بی‌اهمیت می‌شه. بی‌اعتنایی، چون آدم حس ارزش رو از دست می‌ده. دیگه وقعی نمی‌ذاره به این‌که بخواد بهتر بشه یا بدتر
شراره
با خودش گفت، زمانی می‌توانستم ستاره‌ها را ببینم. اما حالا فقط گردوغبار هست؛ سال‌ها است که کسی ستاره‌ای ندیده است، حداقل از روی زمین. شاید بروم جایی که بتوانم ستاره‌ها را ببینم.
Mostafa F
چیزهای الکتریکی هم زندگیِ خودشون رو دارن. بی‌ارزش مثلِ زندگیِ زنده‌ها.
جویا
هر جا که بری مجبور خواهی بود کاری اشتباه بکنی. این شرطِ بنیادیِ زندگی‌یه، تو باید هویتت را منکر بشی. گاهی هر مخلوقی که زندگی می‌کنه، مجبوره چنین کنه. این سایهٔ غایی‌یه، پیروزیِ خلقت؛ این‌جاست که نفرین در کاره، نفرینی که از کلِ حیات تغذیه می‌کنه. تو کلِ کائنات.
جویا
آیا اندروئیدها خواب می‌بینند؟ البته؛ به همین دلیل است که گه‌گاه اربابان‌شان را می‌کشند و به این‌جا فرار می‌کنند. زندگی‌ای بهتر، بدون بردگی.
Mostafa F
با خودش گفت، باید بهش بگویم. این غیراخلاقی و ظالمانه است که به آقای ریخ نگویم اندروئید است. آدم را از مهلکه نجات می‌دهند و بعد بفرمائید این هم از پاداش‌تان؛ شما همان چیزی هستید که حال‌مان ازش به هم می‌خورد. ذاتِ همان چیزی که ما مکلف به نابود کردنش هستیم.
Mostafa F
ریک گفت: «شما اندروئیدها تو وقتِ دردسر پشتِ هم رو نمی‌گیرین.» گارلند بهش تشر زد: «راست می‌گی. این دقیقاً همون استعدادِ ویژه‌ای‌یه که شما آدم‌ها دارین و ما نداریم. فکر کنم به این می‌گن هم‌دلی.»
Mostafa F
هم‌دردی تنها در میان اجتماعِ بشری وجود داشت، حال آن‌که هوش را می‌شد تا حدی در هر نژاد و راسته‌ای از جمله عنکبوتیان نیز یافت. به دلیلی، قوهٔ هم‌دلی احتمالاً مستلزم نوعی غریزهٔ گروهیِ ناب بود؛ یک ارگانیسمِ مجز
شراره
ما واقعاً احساس‌مون رو از دست نمی‌دیم اگه اون رو روشن تو ذهن‌مون داشته باشیم. تو واقعاً هیچ‌وقت احساسِ اتحاد رو کشف نکردی، درسته؟
Mahtab
آیا اندروئیدها خواب می‌بینند؟ البته؛ به همین دلیل است که گه‌گاه اربابان‌شان را می‌کشند و به این‌جا فرار می‌کنند. زندگی‌ای بهتر، بدون بردگی.
جویا
مرگ حق است، زندگی تصادف
shogun
«اون‌ها خوشی ما رو می‌گیرن و ما می‌بازیم. ما احساس‌مون رو باهاشون شریک می‌شیم و از دستش می‌دیم.»
Yasaman Mozhdehbakhsh
کی سنگ انداخت طرفم؟ هیچ‌کس. پس چرا اذیت شدم؟ قبلاً هم که تجربه‌اش کرده بودم، در خلالِ تلفیق. وقتی از دستگاهِ هم‌دلی‌ام استفاده می‌کردم، مثلِ بقیه. چیزِ جدیدی نیست. اما بود. چون دست‌تنها انجامش دادم.
Weekend
هیچ‌وقت شیشه‌های عینکش را پاک نمی‌کرد. انگاری تسلیم شده بود؛ به کثافتِ رادیواکتیو رضا داده بود و آن هم کارش را از مدت‌ها پیش آغاز کرده بود؛ کارِ تدفینِ اسلوت را.
Mostafa F

حجم

۱۹۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

حجم

۱۹۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۴۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد