بریدههایی از کتاب میرزا مقنی گورکن
۴٫۶
(۱۰۹۳)
«تو بدترین کارِ دنیا رو کردی، تو هیچ کاری نکردی میرزا!».
ahmad
میرزا نگاهی به سیب کرد و با عصبانیت سیب را دست دخترک داد. دخترک گازی به سیب زد و با دهان پُر گفت:
«فکر کردی فقط شما آدما خسته میشین؟».
«کارم از خستگی گذشته. بیستساله آدمایی رو که قراره بمیرن، میاری به خوابم که نجاتشون بدم. اینم شد زندگی؟».
«خوابتم جزوِ زندگیته دیگه؛ غیرِ اینه؟».
toranj
سعی کن کمتر غافلگیر بشی، اینجوری راحتتر زندگی میکنی
ahmad
«ولش کن دیگه، اتفاقیه که افتاده، کاریش هم نمیشه کرد. زیاد سخت نگیر، همین!».
ali
«سعی کن کمتر غافلگیر بشی، اینجوری راحتتر زندگی میکنی میرزا».
حمیرا
آن شب، سوزِ سرما تا مغز استخوان رخنه میکرد. ابر در آسمان، مانند خمیر به هر شکلی درمیآمد. قطرات شبنمگونهٔ معلق در هوا، در برزخ برف و باران گیر کرده بود، یکیدرمیان، برف و باران میشد تا اینکه فقط برف بیمهابا باریدن گرفت. در یک چشمبرهمزدن، پشتبهپشت، مانند پنبه روی زمین ریخت و کوچه را سفیدپوش کرد.
آسمان دار
«من فرازم، فراز مقنی! مقنی خیران. میرزا کجاست؟ به میرزا بگین نره توی چاه، جونش در خطره!».
mohammad
«ببین! اصلاً تو فکر کن من همینطوری اتفاقی انتخابت کردم، اگه هرکس دیگهای رو هم انتخاب میکردم، اونم اتفاقی میشد دیگه، درسته؟».
«آره راستم میگی! همینطوری اتفاقی گند زدی به کل زندگیم».
«واسه هرکسی تو دنیا یه اتفاقی هست که بیفته و گند بزنه به کل زندگیش. خودت رو نگران این موضوع نکن!».
SFatemehM
میرزا کامی از سیگار گرفت و با عصبانیت فریاد زد:
«انتخاب! انتخاب! انتخاب! یه چی یاد گرفتی! چیکار باید میکردم که نکردم؟».
«بهتره بگی چیکار نکردم که باید میکردم!».
میرزا فقط گوش میداد.
«تو بدترین کارِ دنیا رو کردی، تو هیچ کاری نکردی میرزا!».
میرزا متوجه شد که دختر کاملاً از قصد و نیتش با خبر بوده است. بعد از مکثی کوتاه، با ناراحتی گفت:
«لابد تاوانشم مرگه، ها؟».
«برو شکر کن که تاوانش مرگ خودت بود!».
ریحانه
ثواب کار بازوت رو به تندیِ زبونت حروم نکن!
ahmad
حجم
۵۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۵۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان