بریدههایی از کتاب عاشقانه ها
۴٫۰
(۳۰)
عشق، خوب دیدن است؛ خوب چشیدن؛ خوب بوییدن؛ خوب زمزمه کردن؛ و خوب لمسکردن. عشق، مجموعهیی از تجربههای زندهٔ دائمیِ طاهرانه است؛ و اینهمه، نهفقط تعریفِ عشق است، که تعریفِ زندگی هم هست، و از اینجاست که حس میکنی عشق و زندگی، یک مسأله بیش نیست؛ و عجیب است که هنر هم چیزی جُز همینها نیست. هنر، عشق، و زندگی، یک چیز است
لیلا
زندگی، مُردهریگ انسان نیست تا پس از انسان یا در غیابش، موجودیتی عینی و مادّی داشتهباشد. زندگی، کارْمایهٔ انسان است، و محصولِ انسان، و دسترنج انسان، و رؤیای انسان، و مجموعهٔ آرزوها و آرمانهای انسان که بدون انسانْ هیچ است و کم از هیچ.
شاعر آیینهها
«زمانْ از کنارِ انسان نمیگذرد، انسان از کنارِ زمان میگذرد. زمان، چیزی بیش از یک قصّهٔ خواندنی، یک پیکرهٔ سنگیِ دیدنی، نیست. حرکت، محصولِ اراده است. زمان، بدونِ اراده، بدونِ هدف، بدونِ آرزو، بدونِ تازگی، بدون دگرگونیهای نامُنتظر، یک پیکرهٔ سنگی بیشتر نیست
شاعر آیینهها
انسان، وقتِ بسیار زیادی را میسوزاند و تباه میکند. ما هرچه بخواهیم، میتوانیم بشویم. استعداد، بزرگترین دروغیست که انسان، به خویش گفتهاست.
شاعر آیینهها
سکوت، مثلِ نور، یک نیروست؛ سُخنیست یا صدایی که به علّتِ سرعتِ حرکتِ زیاد، به سکوت تبدیل شدهاست؛ مثل چرخِ رنگهایی که در چرخشِ سریع، سفیدِ سفید میشوند.
شاعر آیینهها
این مطلقاً بیهوده است که در انتظار آن بنشینیم که حکومتها ابزارهای خوشبختی را در دسترس ما بگذارند. این مطلقاً بیهوده است. وقتْکُشی. گُلِ نِی. انتظاری ویرانکننده.
شاعر آیینهها
عصر، عصریست که در آن، یا باید برای اَبَد اعلام شکست و ورشکستگی کنیم و تن به نابودی بسپاریم، یا خیرهسرانه اعلان پیروزی کنیم حتّی قبل از آنکه سنگرهای دشمن را به تصرّفْ درآوردهباشیم.
انسان، چیزی جُز اراده به اقدام و حرکت نیست؛ چیزی جُز حضورِ هدفِ نابْ بر پیشانیِ خانهٔ آرزوهایش، انگیزههای پاک، عشق و ایمان....
شاعر آیینهها
برای رسیدن به اوج، از من بال و پَرِ جادو نخواه!
هیچچیز همچون اراده به پرواز، پریدن را آسان نمیکند.
نه کیمیاگری وجوددارد، نه پَریِ قصّههایی، نه ساحرِ پیری، و نه درویشی که راهِ رسیدن به سرزمینِ خوشبختی و قصر بلورین رؤیاها را به تو نشان بدهد. همینقدر که عطرِ نعنا، مهربانیِ چند شاخه گُل، کمی ایمان، کمی روی خوش، «دستمالهای زبرِ سفید» و چند دانه تخممرغ محلّی وجود داشتهباشد، کافیست.
شاعر آیینهها
باید ازیادببریم که مُحتمل است سعادتْ چیزی دور از دسترس باشد؛ چراکه تنها اعتقاد به اینکه سعادت، دور از دسترسِ ماست، سعادت را دور از دسترسِ ما نگه میدارد.
هیچچیز همچون اراده به پرواز، پریدن را آسان نمیکند.
و هیچچیز همچون باورِ سادهدلانه و صمیمانهٔ سعادت، سعادت را به محلّهٔ ما، به کوچهٔ ما، و به خانهٔ ما نمیآوَرَد.
سعادت، شاید، چیزی نباشد اِلّا همین اعتقادِ مؤمنانه به سعادت.
محبوبِ آذری من! اخمهایت را باز کُن!
شاعر آیینهها
حجم
۳۶۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
حجم
۳۶۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
قیمت:
۱۴۰,۰۰۰
۷۰,۰۰۰۵۰%
تومان