بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روزگاری جنگی درگرفت | طاقچه
تصویر جلد کتاب روزگاری جنگی درگرفت

بریده‌هایی از کتاب روزگاری جنگی درگرفت

انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۴.۴از ۵ رأی
۴٫۴
(۵)
بسی پیش‌تر از اینها، روزگاری، جنگی درگرفت.
i_ihash
فقیر و غنی، در خوابیدن زیرپل‌ها، آزادی یکسانی دارند.
i_ihash
خنده داروی بزرگی است.
i_ihash
فقط به‌آن آزادی باور دارد که آناتول فرانس تعریف کرده است: فقیر و غنی، در خوابیدن زیرپل‌ها، آزادی یکسانی دارند.
پویا پانا
در جنگ زمانی فرا می‌رسد که مهم‌ترین احساس، ترس نیست، بلکه تنهایی و حقارت است.
پویا پانا
فکر کنم آن تنهاترین چیز توی دنیا باشه. یک جسد شناور تو آب. چیزی رو نمی‌شناسم که این قدر تنها باشه.
i_ihash
کل جنگ نشانه‌ای از ناکامی انسان به‌عنوان حیوان متفکر است
i_ihash
تمام دردسرها از کلیات ناشی می‌شود. یک‌بار که به چیزی عمومیت بدهی، دیگر ول‌کن نیستی. مجبوری از آن دفاع کنی.
پویا پانا
در دنیا چیزی کشدارتر از زمان ذهنی وجود ندارد.
i_ihash
به نظر من هیچ سلاحی به‌اندازهٔ دوربین فیلم‌برداری، موذیانه و قاطع به‌روح انسان‌ها حمله نمی‌کند. از زیر کار درروها و زخمی‌ها، و به طور کلی اهمال‌کارها، نسبت به یک «آیموبل اندهاول» واکنشی نشان می‌دهند که قورباغه‌یی نسبت به یک تخته سنگ داغ! یک بار، یکی از بهترین ورزشی‌نویسان ما، اظهار کرد که بهترین راه برای اینکه مسابقهٔ فوتبال دارای تحرک فوق‌العاده شود، این است که دوربین خبری را بین دو دروازه قرار دهند. سلاحی پنهانی که انسان را می‌شکافد و منِ کودکانهٔ شگفت‌انگیزش را رو می‌کند، و سپس آشکار و برجسته می‌سازد.
i_ihash
ترانه‌ها از مرزها در می‌گذرند.
i_ihash
مردی در باغچهٔ خانه‌اش می‌ایستد، تکهٔ کنده شدهٔ توفالی، بوتهٔ گل رزی را شکسته. غنچه که در حال باز شدن بود پژمرده روی خاک افتاده. مرد خم می‌شود و غنچه را برمی‌دارد. با انگشت‌ها آن‌را لمس می‌کند و به‌طرف بینی‌اش می‌برد و می‌بوید. توفال را از روی تنهٔ بوتهٔ رز برمی‌دارد و نگاه می‌کند.
i_ihash
در دنیا چیزی کشدارتر از زمان ذهنی وجود ندارد.
پویا پانا
چشم‌های مردمی که صبح می‌رفتند سرکار، یادم میاد. یه جور خستگی تو اون چشم‌ها بود که هیچ‌وقت یادم نمی‌ره. یه چیزی اون‌ورِ خستگی. فکرشو بکن. یه‌جور وازدگی از رو ناامیدی که هیچ‌وقت انتظار نداری ادامه پیداکنه. انگار، مردم چشم‌هاشون گودتر شده. گود، تا ته حدقه‌ها.
پویا پانا
پنجرهٔ سمت او درست روی اسم «ماری روت خاطرات پویا» باز است.
پویا پانا
زمانی که ناپلئون به کاله آمد و از آبراه به انگلستان نگاه کرد، می‌دانست که تنها همین باریکهٔ آب، مانع پیروزی او بر دنیاست. بعدها، افراد دانکرک پاهای خستهٔ خود را از کشتی‌های کوچک بیرون گذاشتند و در خیابان‌های دوور پرسه زدند. بعد، هیتلر بر تپهٔ بالای کاله آمد و به صخره‌ها نگاه کرد و همان باریکهٔ کوچک آب را دید که مانع پیروزی‌اش بر جهان بود.
i_ihash
جنگ از آن نوع حوادثی‌است که جنس دوپا، مادهٔ فسادش را در خود دارد
Anonymous

حجم

۲۱۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

حجم

۲۱۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۳۹ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد