بریدههایی از کتاب آخرین دختر
۳٫۹
(۴۴۵)
من دینم را همچون درختی باستانی با هزاران حلقه تصور میکنم که هریک از آنها داستانی را در تاریخ طولانی ایزدی بازگو میکنند.
راحله فلاح
ایزدیها معتقدند که پیشازاینکه خداوند انسان را بیافریند، هفت موجود الهی آفرید که اغلب فرشته نامیده میشوند و تجلیای از خود او بودهاند. خداوند پساز سرشتن جهان از تکههای کروی مرواریدی، فرشتهٔ اصلی خود، ملکطاووس، را به زمین فرستاد که در آنجا بهشکل طاووس درآمد و دنیا را با پرهای روشن خود رنگ کرد. داستان ادامه دارد تااینکه ملکطاووس، آدم-که اولین انسان بوده-را میبیند؛ کسی که خداوند او را جاودانه و کامل آفرید و فرشته به این تصمیم خداوند اعتراض میکند. ملکطاووس پیشنهاد میکند که اگر قرار است آدم زادوولد کند نمیتواند جاودانه باشد و نمیتواند کامل باشد. او باید گندم را که خداوند برای او ممنوع کرده است بخورد. خداوند به فرشتهاش میگوید که تصمیم با اوست و سرنوشت جهان را به دستهای ملکطاووس میسپارد. آدم گندم را میخورد، از بهشت بیرون رانده میشود و نسل دوم ایزدیها پا به این دنیا
zahra.n
بیشاز هرچیز دیگری میخواهم دیگر هیچ دختری در جهان به سرگذشت من دچار نشود.
مریم قاسمی
برای نجات هر دختر حدود پنجهزار دلار هزینه میشد، بهاضافهٔ مبلغ بیشتری-طبق گفتههای حزنی: بهاندازهٔ «پول یک خودروی جدید»-که به رئیس عملیات پرداخت میشد
: )
فکر میکنم که اگر واقعاً انسان خوبی باشی، اگر در مرکز فرماندهی خلافت اسلامی هم متولد شوی و بزرگ شوی، بازهم خوب میمانی
: )
در اواسط دههٔ ۱۹۷۰، صدام اقلیتها، ازجمله کردها و ایزدیها، را بهاجبار از روستاها و شهرهایشان به خانههای ساختهشده از بلوک سیمانی در جوامع طرحریزیشده نقلمکان داد؛ جایی که راحتتر میتوانست آنها را کنترل کند؛ کمپینی که مردم آن را «عربسازی» شمال نامیده بودند.
Fateme
گویی یازدهبار زایمان برای آن زن ایزدی کافی نبود؛ بهغیراز زایمان خطرناک برادران دوقلویم، سَعود و مسعود در خانه، هربار از آن زن باردار انتظار میرفت تا زمانیکه وضع حمل کند هیزم حمل کند، محصولات را بکارد و تراکتور براند؛ پسازآن نیز ضمن حمل نوزاد روی دوش خود کار کند.
Fateme
بسیاری از ما با این تصور زندگی میکردیم که چنین روزهایی به گذشتههای دور تعلق دارند و دنیا آنقدر مدرن و متمدن شده که در آن گروهی از مردم فقط بهخاطر مذهب خود کشته نشوند
Niloufar
نمیدانم چرا او خوب بود و بسیاری دیگر در موصل آنقدر وحشتناک بودند. فکر میکنم که اگر واقعاً انسان خوبی باشی، اگر در مرکز فرماندهی خلافت اسلامی هم متولد شوی و بزرگ شوی، بازهم خوب میمانی. درست مثل این است که تو را مجبور میکنند دینت را عوض کنی به دینی که به آن اعتقاد نداری، ولی بازهم یک ایزدی میمانی.
زهرا
اکنون میدانم در قلب جنایاتی که علیه من انجام شد دوباره متولد شدم.
Hamid_R_khani
من بلیطی داشتم که هزینهٔ آن را دولت پرداخته بود. این سختترین کاری بود که تا آن لحظه انجام داده بودم.
Hamid_R_khani
پسازاینکه بالاخره به زاخو رسیدم، چطور باید زندگی میکردم. بیشتر خانوادهام مرده یا گم شده بودند و من قرار نبود به خانه بروم؛ قرار بود به روزنههایی بازگردم که از تمام افرادی که ازدست داده بودم بهجا مانده بودند.
Hamid_R_khani
شاید اگر سعی میکردم فرار کنم آنقدر وحشیانه کتک میزد که زخمی شوم یا به صورتم آسیب میزد و چهرهام را زشت میکرد؛ اما اهمیتی نداشت. اگر یک زخم یا جراحت نتیجهٔ فرارم از تجاوز او یا هرکس دیگری به من باشد، آن زخم مثل یک تکه جواهر برایم ارزشمند خواهد بود.
Hamid_R_khani
یکی از بدترین بیعدالتیهایی که انسان میتواند با آن روبهرو شود این است که مجبور باشی بهخاطر ترس، خانه و محل زندگیات را ترک کنی. هرچیزی را که دوست داشته باشی از تو میدزدند. زندگیات را بهخطر میاندازی تا جایی زندگی کنی که هیچ معنایی برای تو ندارد-جایی که واقعاً کسی تو را نمیخواهد، فقط بهخاطر اینکه از کشوری آمدهای که امروزه آن را با جنگ و تروریسم میشناسند. پس بقیهٔ سالهای عمرت را در حسرت آن چیزی که پشتسر گذاشتهای میگذرانی و درعینحال، دعا میکنی که کاش تو را به آنجا بازنگردانند.
Estatira
زمانیکه صدام در جایگاه قدرت بود مدرسه یک هدف مشخص داشت: او امیدوار بود با ارائهٔ آموزش دولتی، هویت ایزدی ما را ازبین ببرد. در هر درس و کتاب درسی مشخص بود که در آنها هیچ اشارهای به ما، خانوادههای ما، دین ما یا فِرمَنهای علیه ما نشده بود. هرچند بیشتر ایزدیها با صحبتکردن به زبان کردی بزرگ میشدند، ولی درسهای ما به زبان عربی بودند. کردی زبان شورش بود و حتی ایزدیهای کردزبان میتوانستند تهدید بزرگی برای دولت باشند.
فاطمه
فقط مردم عادی عراق، نه مقامات سیاسی و بهطورقطع نه خود صدام، بودند که بیشتر بهخاطر تحریمها زیان دیدند و رنج کشیدند. بیمارستانها و بازارهای ما متلاشی شدند. داروها گرانتر شدند و آرد با گچ مخلوط میشد که بیشتر اوقات برای ساخت سیمان از آن استفاده میشد.
فاطمه
هنگامیکه داعش شهنگال را گرفت و شروع به دزدیدن ایزدیها کرد، آنها غنیمتهای انسانی خود را صبایا مینامیدند (حالت مفرد آن صبیه است)؛ صبایا به زنان جوانی گفته میشد که آنها بهعنوان بردههای جنسی خریدوفروش میکردند. این بخشی از نقشهٔ آنها برای ما بود که از تفسیری از قرآن برگرفته شده بود، تفسیری که مدتها بود جوامع مسلمان دنیا آن را منع کرده بودند؛ ولی داعش آنها را در قالب فتواها و رسالههایی نوشته بود که پیشاز حمله به شهنگال بهرسمیت شناخته شدند. دختران ایزدی کافر شناخته میشدند و براساس تفسیر شبهنظامیان از قرآن، تجاوز به یک برده گناه نیست.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در دوران کودکیِ من، جامعهٔ ما درحال تغییر بود. روستاییان تلویزیون خریدند؛ اما پیشازاینکه ماهوارهها مجاز شوند تا سریالهای آبکی ترکی و اخبار کردی را تماشا کنیم، ابتدا به تلویزیون دولتی رضایت دادند. ما اولین ماشین لباسشویی خود را خریدیم که تقریباً مثل جادو بود؛
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
میدانستم که در سال نوی ایزدی تخممرغ رنگ میکنیم، از قبرهای خانواده دیدن میکنیم و در معابدمان شمع روشن میکنیم. میدانستم که اکتبر بهترین ماه برای رفتن به لالِش است-درهای مقدس در منطقهٔ شیخان که در آن بابا شیخ، مهمترین رهبر روحانی ما و بابا چاویش، نگهبان زیارتگاههای آنها، به زائران خوشامد میگویند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
من درست دو سال پساز جنگ خلیج فارس و پنج سال پساز پایان جنگ ایران و عراق متولد شدم؛ یک درگیری هشتسالهٔ بیهوده که بهنظر میرسید بیشاز هرچیزی بهدنبال تحقق هدف صدام، یعنی شکنجهٔ مردم خودش، شکل گرفته بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
حجم
۴۴۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه
حجم
۴۴۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۶۷ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۴۱,۳۰۰۳۰%
تومان