بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خویش را باور کن | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب خویش را باور کن

بریده‌هایی از کتاب خویش را باور کن

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۴ رأی
۵٫۰
(۴)
آخرین برگ یادآور حماسه کسانی است که در خرمشهر یا هویزه ایستادگی کردند و آخرین کسی بودند که به ناچار شهر را ترک کردند. حماسه مدیران و کارکنانی است که در موشک باران تهران همچنان در سازمان‌ها وکارخانه‌ها ایستادندو کارخانه‌ها و شهر را ترک نکردند و گاه حتی به پناهگاه نیز نمی‌رفتند.
Dexter
به یاد شادروان دکترعلی اسدی افتادم و به یاد ۱۸ سال تمام مقاومت او در برابر شکنجه دیالیز، نه تنها مقاومت که در همین حال سازندگی و شکوفایی و درخشندگی، این همه تالیف، ترجمه، مقاله‌، سمینار و آن همه تاثیرفکری؛ مدیریتی، اجتماعی و فرهنگی و در نهایت همچون درختان ایستاده مردن.
Dexter
افسوس می‌خوردم که چرا غبار کار و زندگی نمی‌گذارد. پیام‌های پیوسته هستی را ببینم و بشنویم. افسوس که دیده در غباراست ورنه همه جا پر از نگاراست
Dexter
در باغی در حاشیه جاده آخرین و تنها برگ باقیمانده برسپیداری توجه مرا به خود جلب کرد. با این که با سرعت از کنارآن گذشتیم من مدت‌ها و کیلومترها به سماجت این (برگ) که با تقلای تمام، خود را در هجوم باد برشاخه خویش نگاه داشته بود همچنان می‌اندیشیدم. تاثیر پیام ایستادگی این (برگ) برمن آن چنان عمیق بود که آرزوکردم ای کاش همچو (او) باشم. و در ناملایمات و ستیزها و تنش‌های کار و زندگی همانند او رفتارکنم.
Dexter
آری از زبان کویر می‌گویم یک شقایق برای من باغیست باز دارد بهار می‌آید خبر آورده‌اند چلچله‌ها نازنین با بنفشه بیرون آی
Dexter
باز دارد بهار می‌آید خبر آورده‌اند چلچله‌ها باغ بیگانه از شکوفه پر است گل من با بنفشه بیرون آی نازنین باغ را به وجد آور همه‌جا از نیاز سبزه پر است باز دارد بهار می‌آید خبر آورده‌اند چلچله‌ها کاش ما هم جوانه می‌بودیم کاش ما هم شکوفه می‌دادیم
Dexter

حجم

۱۶۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۶۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد