بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فراموشی: مجموعه بیست و نه داستان بسیار کوتاه از نویسندگان معاصر آمریکا | طاقچه
کتاب فراموشی: مجموعه بیست و نه داستان بسیار کوتاه از نویسندگان معاصر آمریکا اثر آرتوش بوداقیان

بریده‌هایی از کتاب فراموشی: مجموعه بیست و نه داستان بسیار کوتاه از نویسندگان معاصر آمریکا

۲٫۴
(۵)
همه جاسوسی یکدیگر را می‌کردند و همه یکدیگر را لو می‌داند. هیچ‌کس عملاً نمی‌دانست مسئول این دستگیری‌ها چه کسانی هستند و احکام دستگیری را چه مراجعی صادر می‌کنند. همگان این احساس را داشتند که شخصا در اداره امور شهر و دستگیری‌ها نقش دارند و در عین حال دارند مدت محکومیت‌شان را طی می‌کنند. همه لباس مشابه می‌پوشیدند و از حقوق مشابه برخوردار بودند و همه نیز تحت بازداشت سر کارشان می‌رفتند درست مثل این‌که هیچ اتفاقی نیفتاده است. مردم زندگی عادی‌شان را می‌کردند و اگر کسی از آن‌ها سؤال می‌کرد احتمالاً می‌گفتند شادند و از زندگی‌شان راضی‌اند. سال‌ها بعد آن‌ها اساسا انکار کردند که دستگیری و بازداشتی در کار بوده و ادعا کردند همه این حرف‌ها ساخته و پرداخته تاریخ‌نویسانِ سانسورچی و دروغ‌پرداز و بدسگال بوده است.
جعفر خاکسار
بعد از این‌که بچه‌ها به سینما رفتند داخل تابوت دراز کشیدیم و درب تابوت‌ها را بستیم. تابوت‌فروش گفته بود یکی از تابوت‌ها ممکن است به قدر کافی بزرگ نباشد. خنده‌مان گرفت آخر سن زیاد، ما را کوچک و چروکیده کرده و خیلی راحت در تابوت‌ها جا گرفتیم. داخل تابوت عین سالن سینما تاریک تاریک است عین تاریکی سالن سینماهایی که ما قبلاً عادت داشتیم در صندلی‌های ردیف آخر آن‌ها هی گردن‌مان را به چپ و راست دراز کنیم تا پرده سینما را بهتر ببینیم ولی حالا البته هیچ فیلمی نمایش نمی‌دهند فیلم مدت‌هاست که تمام شده و تنها صدایی که به گوش می‌رسد صدای تکه انتهائی نوار فیلم است که همین‌طور هرز دور حلقه می‌چرخد و می‌چرخد.
جعفر خاکسار

حجم

۸۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

حجم

۸۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد