بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سلمونی | طاقچه
کتاب سلمونی اثر علی  جعفری

بریده‌هایی از کتاب سلمونی

۴٫۸
(۱۲)
«جیم که کنسرو می‌فروختی همه عمر، دیدی که چگونه جیم کنسرو بشد»
hosseini mehr 1401
یه مدت همه پیش خودشون می‌گفتن واسه چی یه دکتر جوون لنگه دکتر استر پا شده اومده یه شهرِ این جوری که چند سال آزگار دکتر گمبل و دکتر فوتی توش جا خوش کردن و مریضا هم یا پیش این می‌رن یا اون. بعدش دهن به دهن گشت که زید آقای دکتر که اهل پنین سولای شمالی و این حرفاست، قالش گذاشته و این بوده که دکتر پا شده اومده اینجا تا خودش رو گم و گور کنه و از سرش بیفته. خودش که می‌گه به خیالش هیچ جا عین اینجا به درد یه دکتر نابلد نمی‌خوره تا یه دکتر کارکشته شه. واسه همین اومده اینجا.
hosseini mehr 1401
راستی تا یادم نرفته از این طفلی پُل دیکسون واست تعریف کنم. ده سالش که بود از درخت پرت شد پایین. با مخ خورد زمین و ملاجش تکون خورد و دیگه خوب نشد که نشد. طوریش نیست‌ها، فقط یه کم خُل وضعه. جیم کاندل اسمش رو گذاشته بود اُسکل خان. جیم هر کی عقلش پاره سنگ می‌بُرد، اسمش رو می‌ذاشت اُسکل خان. منتها عوض عقل می‌گفت مخ. این هم یکی از شوخی‌های بامزه‌اش بود. به عقل می‌گفت مخ و به دیوونه‌ها هم می‌گفت اُسکل خان. منتها طفلی پُل دیوونه نیست، فقط یه کم خُل وضعه. خودت حساب کن که جیم چقد سر به سر این طفل معصوم می‌ذاشت. می‌فرستادش گاراژ دنبال آچار فرانسه چپ دست! به حق چیزای نشنیده! آچار فرانسه چپ دست!
hosseini mehr 1401

حجم

۱۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳ صفحه

حجم

۱۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳ صفحه

قیمت:
۹,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد