بریدههایی از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ آذرگان
۴٫۶
(۷۴۷)
سرم را بلند میکنم. پوریا با لبخند به من خیره شده است. آرام میگویم:
ـ الان میخوای دوباره من رو در آغوش بگیری؟
ـ نه.
ـ میخوای من رو ببوسی؟
ـ نه.
ـ پس چی؟
ـ فقط میخوام تماشات کنم.
ـ فقط؟
ـ فقط.
bookworm
من همیشه عاشق رعد بودم. بهش میگفتم سیاه من و به این باور رسیده بودم که مشکی زیباترین رنگ دنیاست. بعد تو رو دیدم. با موهای مشکی و چشمهای درشت مشکی و...ـ مکث میکنم. ـ مشکی رنگ آشنایی برام بود انگار...
ـ تو من رو شبیه اسبت دیدی؟!
ـ نه. نه. اصلا. یعنی فقط بحث رنگ نیست. رعد همیشه تنها کسی بود که به حرفهای من خوب گوش میداد. تو هم دقیقا به حرفهای من...
ـ دایانا تو داری من رو با یک اسب مقایسه میکنی؟
bookworm
مرگ معنایش همین است. پایان... پایان صدا، پایان نگاه، پایان زندگی، پایان عشق... عشق!
🍀BAHAR🌴
همه میدانیم چنین چیزی ممکن نیست. دیگر نویسندگانی که در این سالها رمان تاریخی نوشتند، این زبان را تا زبان مردم در حدود صد سال پیش جلو آوردند. و من پیشقدم شدم و صد سال دیگر بر این عدد افزودم تا با مخاطب امروز همراه شوم. در همین مدت کوتاه که از انتشار کتاب میگذرد، بازخوردهای مثبتی گرفتم که نشان میدهد روایت تاریخ به زبانی ساده میتواند مخاطب بیشتری جذب کند. بنابراین در انتظار روزی هستم که آثار بیشتری به این سبک نگاشته شود و مردم به تاریخ سرزمینمان بارها بیشتر توجه کنند.
جودیآبــوت
اغراقآمیز نخواهد بود اگر ادعا کنم از نخستین جملات داستان به پایان فکر میکردم. پایانی که انتظار نداشتم به این سرعت از راه برسد. در ابتدای مهرگان به مخاطب وعده دادم در بخشهای پایانی، تاریخ پررنگتر خواهد بود. بسیار خرسندم که به این وعده عمل کردم و آذرگان بیش از دو جلد قبل به روایت تاریخ میپردازد. تاریخی که در دورهٔ خسروانوشیروان بسیار افتخارآمیز جلوه میکند. اگرچه در تمام لحظات داستان تلاش کردم تاریکیها و ضعفهای این دوره را نیز نشان دهم و هرگز از شخصیتهای واقعی تاریخمان چهرهای کاملا سفید نسازم؛ اما همانطور که اغلب منابع تاریخی همزبان هستند، خسروانوشیروان ساسانی در کنار تمامی خطاهایش آنقدر بزرگ هست که همچون یک قهرمان جلوه کند. امیدوارم توانسته باشم حقیقت را در کنار داستانی عاشقانه به مخاطب عرضه کنم.
جودیآبــوت
آذرگان، جشن نیایش آتش است.
آتشی که گرمای آن به زندگیمان شور و شوق عشق را هدیه میدهد.
همان آتش مقدس که برای همهمان ارزش خاصی دارد...
برای همه و بیش از همه برای من...
جودیآبــوت
نه. فقط باید به شما اطلاع بدم کسی که زندگی در تیسفون رو انقدر برای شما لذتبخش کرده داره به سمتتون میاد.
کاربر ۲۳۸۹۳۲۰
هم تو، و هم من سختیهای زیادی رو پشت سر گذاشتیم. اما کسی که بین ما قراره پادشاه بشه، تویی. کسی که بیشتر سختی میکشه تویی و کسی هم که نباید بشکنه، تویی. مهم نیست بقیه چی میگن. این تویی که باید بلند شی. بدون توجه به بقیه، بدون توجه به انتظارات و انتقاداتشون، تو باید همیشه قوی باشی و بایستی. تا حالا ازت میخواستم خسروانوشیروان باشی. من... خیلی ازت این رو خواستم اما اشتباه کردم. نباید بگم خسروانوشیروان باش. نباید بگم قوی باش یا بزرگ باش یا اصلا پادشاه باش. من باید بهت بگم خودت باش. همونطور که تو الان ازم خواستی خودم باشم پس... خودت باش پوریا. همیشه... خودت باش.
کاربر ۲۳۸۹۳۲۰
پنج سال پیش رویاهای محال من جلوی برآورده شدن آرزوهای ممکنم رو گرفتن و امروز آرزوهای سوختهٔ من جلوی رسیدن به رویاهای بلندم رو میگیرن.
مریم
دایانایی که الان روبهروت نشسته یک جنگ رو پشت سر گذاشته. دایانا پنج سال با خودش جنگیده و این قلب زخمی تنها غنیمت اون جنگه! میگم غنیمت چون همین که باقی مونده و هنوز میتپه... برای تو هم میتپه... پس واقعا غنیمته.
Rpn
اما افکاری که دارن به زبان میان، سالها در ذهنها پنهان بودن. اگر با حرف شنیده نشن، تبدیل به شمشیر میشن. الان میشه با حرف جلوی حرف ایستاد، اما اگر تبدیل به شمشیر بشن، پاسخش هم جنگ و شمشیر خواهد بود. و من از جنگ داخلی بیاندازه وحشت دارم.
ترنج
آدم اشتباهش رو تکرار نمیکنه.
mehrdad
انار تا وقتی باز نشده زیباست.
mehrdad
عشق اتفاقی نیست که بیفته. عشق رو باید ساخت.
mehrdad
تا وقتی ناز کن که نازت خریدار داره.
mehrdad
همیشه بخند دایانا. مهم نیست به چی، فقط... بخند که وقتی میخندی، همهچیز تو قلبم سر جاشه.
mehrdad
امنیت فقط به این نیست که دشمنی مرزهای ما رو تهدید نکنه. امنیت یعنی جان و مال و آبرو و انسانیت ما هر لحظه در امان باشه؛ در امان از فقر، در امان از ترس، در امان از غم و در امان از ناامیدی.
mehrdad
کسی که بخواهد راه عشق را درست بپیماید، باید در دوران جوانی به زیباچهرهای دل ببندد. و اگر راهبرش راه را درست به او نشان داده باشد، فقط دل به یک زیباروی میبندد و این دلبستگی، اندیشهٔ خوب و زیبا برای او پدید میآورد و وقتی که چنین شد، آنگاه پی خواهد برد که زیبایی یک بدن همانند زیبایی بدنهای
اسمان
رسید، ناگهان طبیعتی بر او آشکار میشود که زیباییاش بیپایان است و این غایت و سرانجام همهٔ کوششها است و این همان زیبایی خارقالعادهای است که او به خاطر آن این همه مشقت و سختی را به خود هموار ساخت. این زیبایی جاودانه است، نه به وجود میآید و نه فانی میشود. نه کوچکتر میشود و نه بزرگتر میگردد، و سرشت آن اینطور نیست که از یک جهت زیبا باشد و از جهتی دیگر زشت. بلکه از هر جهت و به چشم همگان و در همهجا و در همه حال زیباست. زیبایی او مطلق است و بینظیر و جاودانه.
ناخودآگاه نام اهورامزدا در ذهنم مینشیند. لبخند میزنم و به سراغ ادامهٔ کتاب میروم:
در این هنگام است که زندگی برای نوع بشر
اسمان
مادر بودن حس قدرت و لذت رو با هم به من میداد. قدرت، لذت و عشق...
Raana
حجم
۵۰۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۴۰ صفحه
حجم
۵۰۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۴۰ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان