دایانا!
نداشتنت سخت است. بسیار سخت است اما بهتر از نبودن توست. پس در کنارم باش. هرقدر بخواهی برایت صبر میکنم فقط در آن روز که تاج پادشاهی بر سر میگذارم، تو ملکهٔ من باش.
بگذار به گذشته برگردیم. خودت را روی تختت تصور کن و دوباره به من اجازه بده کنارت بنشینم. اجازه بده به چشمانت نگاه کنم و بپرسم
می شود ملکهٔ من باشی؟
hengameh
یک پدر همیشه پدره. چه باشه، چه نباشه. کسی هم نمیتونه جاش رو بگیره.
-Dny.͜.
کیقباد گفتن بزرگی کردی و رفتی، حالا بزرگی کن و برگرد.
تسنیم
مردها قوی و محکمن، جدی و استوارن اما بیاحساس نیستن
Zhra
ـ پدر کی میاد؟
ـ زود.
ـ چند تا شب بخوابم بیدار شم، میاد؟
-Dny.͜.
آری! قطعا روزهایی روشن و شب هایی آرام در انتظار ماست
^-*شادی مرتضوی*-^
به راستی چرا انقدر دوستش دارم؟
bookworm
آری! قطعا روزهایی روشن و شب هایی آرام در انتظار ماست؛ در انتظار ما و ایران ما...
م. م
به پوریا نگاه میکنم. لبخند کوچکی بر لب دارد. آرام میگویم:
ـ تموم شد.
ـ شروع شد.
hengameh
همیشه بخند دایانا. مهم نیست به چی، فقط... بخند که وقتی میخندی، همهچیز تو قلبم سر جاشه.
Zhra