بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در خانه‌ ما عشق کجا ضیافت داشت؟: مجموعه صد و سی و هفت نامه | صفحه ۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب در خانه‌ ما عشق کجا ضیافت داشت؟: مجموعه صد و سی و هفت نامه

بریده‌هایی از کتاب در خانه‌ ما عشق کجا ضیافت داشت؟: مجموعه صد و سی و هفت نامه

انتشارات:ماه باران
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۵ رأی
۴٫۴
(۱۵)
رفتن... عزیزم... تقدیر نبود... تصمیم بود
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
خسته‌ام از فهمِ حجمِ ثقیل نابهنگامِ تنهایی‌ِ خودم
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
از پسِ سال‌ها انتظار، هنوز ندارمت، نیامده‌ای و شاید هرگز فکرِ آمدن به مخیله ات خطور نکند ولی‌ من چنان مومنم به رسیدن که مقدس‌ترین لحظه‌ها را جمع کرده‌ام برای روز آمدنت.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
مشکل اینجا است که اغلب در همان موقع که تو بیش از همیشه به او نیاز داری، او نیست. شاید درست همان وقت دستِ یک نفرِ دیگر را گرفته و به گوشه‌‌ی دنجی می‌‌رود. شاید درست همان وقت دارد برای دیگری اشک می‌‌ریزد یا اشکِ دیگری را پاک می‌‌کند. شاید درست همان وقت دارد کسیِ دیگری را نجات می‌‌دهد... همین است... شاید عاقلانه‌ترین کار این باشد که حتی در مراحل بحرانی زندگی‌ تکیه‌ات به خودت باشد و روی هیچ کس حساب نکنی‌.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
گاهی، هنگامی که احساس می‌کنی‌ از نظر روحی و روانی‌ به قهقرا می‌روی، وقت‌هایی‌ که از جمع کناره می‌گیری تا تنها باشی‌ به این درک می‌‌رسی‌ که از همیشه بی‌کَس‌تری. همان وقت‌هایی‌ که خوب می‌‌دانی‌ برای بهتر شدن چه باید کرد ‌ ولی‌ نه قدرتی‌ هست نه حوصله‌ای همان وقت‌هایی‌ که نیاز داری یک نفر دستت را بگیرد و تو را از کنجِ تاریکی‌ بیرون بیاورد، اشکت را پاک کند و بگوید دیگر تنها نیستی‌. یک نفر که بگوید از این پس این راه را با هم می‌رویم. یک نفر که با قاطعیت زیرِ گوشت بگوید همه چیز درست خواهد شد. یک نفر که از همه بیشتر دوستش داری، بیش از دیگران به او اعتماد داری. یک نفر که بیش از همه رویش حساب کرده‌ای.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
شاید اگر استقلالِ فردی و احترام به خود و خواسته‌های شخصی‌ را طور دیگری برای ما معنی‌ می‌کردند، امروز دچارِ اینهمه تزلزل در تصمیم نبودیم.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
در روزگاری که دنیای کودکان زودتر از خانه‌هاشان خراب می‌‌شود، تعبیرِ تازه‌ی خوشبختـی‌، تعبیرِ تازه‌ی آرامش، شاد بودن، خندیدن، تعبیـر تازه‌ی خانواده، چه خواهد بود؟
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
با من مهربان باش.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
در حقیقت معادله‌ی یک رابطه، وقتی‌ ساده تر می‌‌شود، که در خلوتِ خود صادقانه اعتراف کنیم، از یک هم آغوشی همانقدر لذت برده‌ایم و همانقدر مالکِ غریزه‌ی طبیعی خود هستیم که طرف مقابل.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
ارزشِ یک رابطه به عمق آن است نه به طولِ آن.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
معتقدم به دلخوشی‌های کوچک که لحظه‌های بزرگ را می‌‌سازند.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
دارم فکر می‌‌کنم مادرم چگونه توانست دروغِ گناهی هزار ساله را چنین دردناک در تاریخِ بودنِ من ریشه دار کند؟ چگونه؟
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
تصورش برایم سخت است با کسی‌ رابطه داشته باشم که ژولیده است، دهانش بوی بد می‌‌دهد و پیراهنش از نمکِ عرق سفید شده و چپ و راست حرف‌های ناخوشایند و رکیک از دهانش بیرون می‌آید. سخت‌تر از آن تصور رابطه با کسی‌ ‌ست که ظاهری برازنده دارد و حرف‌هایش پر از شعر و فلسفه و سیاست است ولی‌ مغزی خالی‌ از شعور و قلبی از سنگ. چگونه می‌‌شود دل به آغوش کسی‌ سپرد که در وجودش همواره یک خوک بدقواره در لجن و کثافت دست و پا می‌‌زند؟
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
اینکه جمعه‌ها دل من می‌گیرد هیچ ربطی‌ به تنهایی‌‌های من ندارد هیچ ربطی‌ به رفتن تو هیچ ربطی‌ به غربتِ بی‌ انتهای اینجا ندارد شاید اگر روز تولد من یک پنج شنبه بود شاید اگر موقع زایمان پدرم خانه بود شاید اگر من در یک آمبولانس زهوار در رفته به دنیا نمی‌‌آمدم شاید اگر یک روز پاییزی نبود شاید اگر آن بارانِ لعنتی یکریز نمی‌آمد شاید اگر گلفروشی‌ها آن روز بسته نبودند شاید اگر مادرم آنروز مثل روز قبل و روز بعدش خوش بخت بود شاید اگر جمعه‌ها تنگِ غروبی نداشت یا اگر داشت آسمانش آن رنگ نارنجی خودش را نداشت یا اگر داشت شهرمان مناره نداشت یا اگر داشت سر شب اذان نداشت شاید اگر کسی‌ بود مرا در آغوش بگیرد شاید اگر آنقدر تنها نبودم شاید اگر آنقدر تنها نبودم شاید آنوقت جمعه‌ها آنقدر دلگیر نبودند
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
طول کشید تا بفهمم نیازی نیست من هم مثل دیگران باشم. اینکه مهم نباشد اگر من توانایی‌‌هایی‌ مشابه دوستانم ندارم. طول کشید تا بفهمم من هم توانایی‌هایی‌ دارم که دیگران ندارند. طول کشید تا بفهمم اساسا تمامِ این سال‌ها خودم را دست کم گرفته‌ام و چقدر کم خودم را دوست داشته‌ام. یک روز عمیقا به این نتیجه رسیدم که نیازی نیست مثلِ دیگران باشم. یک روز عمیقا درک کردم که خودم را کمتر دوست خواهم داشت اگر غیر از این باشم.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
آدم‌هایی‌ را که زیاد دوستت دارند، بیشتر دوست داشته باش و آنهایی را که زود ترکت می‌کنند، زودتر فراموش کن زندگی‌ همین است تعادل میان عشق و نفرت تعادل میان بودن‌ها و نبودن‌ها تعادل میان آمدن‌ها و رفتن‌ها زندگی‌ مرزی ‌ست که می‌گذاری تا کسی‌ هستی‌ تو را نیست نکند مرزی برای آنهایی که می‌گویند “دوستت دارم“ و “همیشه با تو خواهم ماند“.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
آدم‌ها ذرّه ذرّه محو می‌شوند.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
نامه‌ها جمع آوری شد تا روزی به‌دست هزاران نفری برسد که در فاصله‌هایی‌ به غایت دور، بی‌‌هیچ تصوری از دلتنگی‌، زندگی‌ می‌‌کنند، از آفتاب می‌نویسند و باران و هوای پاییزی؛ بی‌ آنکه به خاطر آورند، یک نفر، بسیار دورتر ها، آفتاب را فراموش کرده و باران را و هوای پاییز را، تنها به عشقِ آنها.
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
اگر فکر می‌کنی‌ روز‌هایت، روز‌هایمان آرام خواهد گذشت و بی‌تلاطم، اشتباه کرده‌ای.
sogand
تًف به روزگار بی‌ مرامی‌ که آدم‌ها را از هم می‌گیرد.
sogand

حجم

۱۱۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۱۱۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان