بریده‌هایی از کتاب مهارت‌های فروش

در زندگی چیزهایی وجود دارد که قابل فروش نیستند؛ عزیزان، فرزندان، ارزش‌ها، استحکام شخصیت، باورها و معنویت‌تان. آن‌ها نه‌تنها قیمتی هستند، بلکه تقدس هم دارند. به عنوان یک فروشنده بزرگ لازم است به خود خاطرنشان کنم حتی من هم نمی‌توانم چیزهایی را بفروشم، به‌خصوص روح و روانم را، اما دیگر چیزها قابل مذاکره هستند.

در رستوران تبسم می‌کنیم تا میز بهتر به ما بدهند؛ حرفی جالب می‌زنیم تا به ما خدمات بهتر بدهند؛ صمیمیت نشان می‌دهیم تا به یک دوستی بلندمدت برسیم. به این‌ها فروش می‌گویند.

چه تفاوت دارد که رئیس خود را متقاعد کنید تا نظرات شما را بپذیرد یا شوهرتان را متقاعد کنید که برای تعطیلات به منطقه‌ای خاص سفر کنید. هرگاه بخواهید کسی کاری کند، وارد امرِ «فروش» شده‌اید.

تبسم کنید. چیزی جذاب‌تر از تبسم وجود ندارد. چرا لبخند نمی‌زنید؟ آیا دندان‌هایتان زرد شده‌اند؟ آن‌ها را سفید کنید. من خودبه‌خود جذب کسانی‌که لبخند می‌زنند می‌شوم، به همان شکل هم از کسانی‌که اخم می‌کنند فاصله می‌گیرم. کسانی که تبسم می‌کنند اعتمادبه‌نفس بیشتر دارند و احتمال مواجهه با فرصت‌های مناسب برای آن‌ه

این‌که چگونه با استفاده از جذابیت، هوش، اصالت و مشرب خوش خود با دیگران پیوند و ارتباط برقرار می‌سازید؛ شاخصی است که نشان می‌دهد چگونه متقاعد می‌کنید، چگونه الهام می‌بخشید و به اعتمادبه‌نفس می‌رسید. شما همه روزه بدون توجه به ایستگاهتان در زندگی یا کاری که می‌کنید، خودتان را می‌فروشید. شما بِرند خود هستید. شما کالا و محصول خود هستید. در تجارت مهم است که محصول خود را بشناسید، اما مهم‌تر آن است که خودتان را بشناسید و بدانید دستاوردتان چیست. مردم به آنچه بکر و اصیل باشد اعتقاد دارند. بدانید که قرار نیست سر کسی کلاه بگذارید، پول و موفقیت هر اندازه هم که زیاد باشد ارزش ندارد نام نیک شما را خدشه‌دار کند.

خودتان را پیدا کنید. خودتان باشید. خودتان را بفروشید. اگر غیر از این باشید وقت‌تان را تلف کرده‌اید

به زبان ساده، برای این‌که موفق باشید باید دقیقاً بدانید چیست که شما را راضی و خشنود می‌کند؛ چه عاملی شما را به حرکت درمی‌آورد؟ چه عاملی آتش شما را شعله‌ور می‌سازد؟ اگر در دلِ شب شما را از خواب بیدار کنم و تکانتان بدهم می‌خواهم بدانید چه عاملی به شما انگیزه می‌دهد؟ برای چیست که این همه تلاش می‌کنید؟ این همان چیزی است که در نهایت زندگی شما را سرشار و شاد می‌سازد.

موفقیت به سخت‌کوشی، پژوهش، دانش و عزم جزم نیاز دارد، اما پیروزی واقعی حاصل صداقت، شفافیت و وفای به عهد است. این‌گونه است که شخص واقعاً موفق، صورت خارجی پیدا می‌کند.

نباید فکر کنم که از کسی بهترم. این روش سوئدی‌هاست که معنای تواضع و فروتنی می‌دهد. این مفهوم در اصل از کلمه‌ای به نام «جنتلاجن» گرفته شده که معنایش این است که قرار نیست فکر کنید خاص‌تر از دیگران هستید. موفقیت شخصی بی‌ارزش ارزیابی می‌شود و نباید به آن اهمیت داد. قرار است شما متوسط و معمولی باشید، مانند سایرین (اصطلاحی سوئدی مبنی بر این‌که ناخنی که بلند می‌شود باید کوتاه گردد). وقتی یازده‌ساله بودم همسایه‌مان یک اتومبیل ولوو توربو خرید. روزی که اتومبیل را تحویل گرفتند پدر با چاقو مارک توربو را از روی اتومبیل کَند و در چهره‌اش خجالت دیده می‌شد. او با این کارش می‌خواست به سبب خرید یک اتومبیل زیبا پیش در و همسایه خجالت‌زده نشود و مثل بقیه متوسط باشد.

موفق‌ها کسانی هستند که مشتریان آن‌ها تا مدت‌ها بعد از شکل‌گیری معامله یاد و خاطره آن‌ها را فراموش نمی‌کنند.